در متون فلسفه تاریخ، تاریخِ 2، تاریخ نگاشته و تاریخِ 1 تاریخِ رخداده است. هیچ زمانی تاریخِ 1 بهتمامی نوشته نشده و نوشته نخواهد شد. آنچه در تمام تلاشهای بشری، از تاریخ روایت میشود، تاریخِ 1 نیست، بخشی از تاریخِ 1 است. اگرچه تاریخِ 2 تفاوت عینی، ماهوی و عرضی با تاریخ 1 دارد، اما تمام قرائت انسانی ممکن از تاریخ است. چون تاریخِ دیگری جز تاریخِ 2 در دستهای انسان نیست، بنابراین تاریخِ 2 سنگ زیرین هویت، اندیشه و کنش اجتماعی انسانها است. هرچه تاریخِ 2 واقعیتر، عینیتر و «اخلاقیتر» نوشته شود، انسان تربیتیافته در جهانمتنِ موجود، اخلاقیتر و انسانیتر عمل خواهد کرد.
تاریخِ 2 را انسان مینویسد موجودی سرشار از حبوبغض و شفقتوکینه و عشقوعقده. به همین دلیل، تاریخِ 2، تاریخ ایدئولوژیها، تعصبها، رنگها، کینهها، عقدهها و بزرگنماییهای فاجعهبار شده است. برسازی هویتهای برترانگارانه، محصول غیبت اخلاق در تاریخنگاری است. نگارش تاریخِ 2، بیش از هر ضرورتِ روشی و الزامِ استنادی، به نگرش اخلاقی نیاز دارد، اگر اراده اخلاقی بر تاریخنگاری حاکم نباشد، با علمیترین الگوهای روششناختی هم نمیتوان، تاریخِ 2 را از دروغ و تعصب رهانید.