بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

۲۷ مطلب با موضوع «محتـــــــــــوا :: شخصیت‌ها» ثبت شده است

و سلیم، آخرین اشهد خود را خواند و حنجره طلایی خود را به خاک بخشید. همیشه‌ی تاریخ، مرگ اسطوره، سوزناک و باورنکردنی است؛‌ مگر اسطوره‌ها را می‌توان مرده تلقی کرد؟ مگر می‌توان باور کرد که آن مرد آسمانی دیگر نخواهد خواند؟ آذربایجان چگونه می‌تواند بدون آن صدای لاهوتی آیین بی‌نظیر عاشورایی برگزار کند؟ تو گویی سلیم از سرزمین رازها آمده بود تا نیم قرن تمام، در سرزمینِ عاشیق‌ها، برای مردمی سمفونی راز اجرا کند که سراپا عاشق‌اند و در عیش معنوی‌شان، با چیزی کمتر از موذن‌زاده سماع نمی‌کنند.

 

سلیم نوایی از متن بهشت و پنجره‌ای گشوده از سرزمین لاهوتیان است. در بطن صدای ملکوتی او، دریایی از صفا و صداقت نهفته است. او نماد فرهنگ، اخلاق، مرام، دینداری و هنر آذربایجان و در یک کلام، الگویی کلاسیک برای انسان آذربایجانی است، انسانی که در پنج دهه گذشته، با صدای آسمانی سلیم ‌بزرگ شده، گریسته و زیسته‌ است. بی‌جهت نیست که انحراف اجتماعی در  آذربایجان و اردبیل کمتر است. صدای او مربی است. مگر می‌توان او را شنید و گریه نکرد و شنید و زشت ماند؟ صدای او قلب‌ها را رقیق، دل‌ها را آرام و جامعه را رام می‌کند. صدای او، درمانگر است. این صدای اساطیری، هرگز فراموش نخواهد شد.

  • اصغر زارع کهنمویی

خرداد، ماه پرحادثه زندگی ما است. سالیان بسیار است، خرداد که می‌رسد، پرده‌ها کنار می‌رود و رویدادهای نو و حیرت‌آور، رخ‌نمایی می‌کنند. خرداد امسال نیز، برای ما پرده جدیدی در شهری نادیده گشوده شد، شهری که وادی حیرت ما بود.

  • اصغر زارع کهنمویی

 پیش‌نوشت:

تابستان سال گذشته، سخنان دکترسیدجواد طباطبایی درباره آذربایجان در مجله «مهرنامه»، احساسات بسیاری را جریحه‌دار کرد. او پیش از این، شخصیت‌‌های ارزنده‌ای چون عبدالکریم سروش، صادق زیباکلام، داریوش آشوری، جلال آل احمد و علی شریعتی را نیز نواخته بود. اما این بار، با سخنان غیرمسوولانه خود نه یک فرد و نه یک تفکر که یک گروه قومی پرجمعیت و گسترده در سراسر کشور را مورد عنایات ویژه قرار داد. نقد حاضر ناظر به بخش آذربایجانِ گفتگوی بلند مجله وزین مهرنامه با این استاد شناخته‌شده است نه بخش‌های قبل و بعد آن که این بخش‌ها بر مدار سه‌ساله این مجله بوده و اجرای چنین پروژه‌های ارزشمند فکری، جای تقدیر دارد. اهانت‌ها و پریشان‌گویی‌های استاد برجسته علم سیاست در این گفتگو چنان پراکنده و گسترده است که نقد آن لاجرم مطول خواهد شد. ایشان در دو صفحه به  چندین لایه از حرمت هویتی، حقوقی، تاریخی، اخلاقی، سیاسی و امنیتی مردم آذربایجان تاخته و تقریبا جایی را برای «اهانت نکردن» باقی نگذاشته است. سعی می‌شود در این یادداشت، به تک‌تک این اهانت‌ها محترمانه پاسخ داده شود. اما قطعا پردازش عمیق بخش بزرگی از این اهانت‌ها، در این مجال نمی‌گنجد. شایسته است، بگوییم، نوشته حاضر تنها یک یادداشت و جوابیه ژورنالیستی است. نگاه طباطبایی به آذربایجان و ایران، نیازمند رهیافت فلسفی، سیاسی، جامعه‌شناختی، اخلاقی و زبان‌شناختی است که اهل نظر پیش از این بدان پرداخته‌اند و بعدها نیز خواهند پرداخت. این نخستین رفتار اهانت‌آمیز بخش کوچکی از روشنفکری ایرانی به تنوع قومی و به‌خصوص مساله آذربایجان نیست. پیش از سیدجواد طباطبایی، غول‌های بزرگ‌تری نیز دیگری نیز این افاضات غیرمسوولانه را طرح کرده‌اند. شایسته است روشنفکرانِ مقید به حقوق‌بشر، با تالیف کتاب‌ و نگارش مقاله، واکنش‌های شایسته‌ای به این افاضات نشان دهند. بخش نخست این یادداشت پیش از این، چهارشنبه 19 شهریور 93 در هفته‌نامه نوید آذربایجان منتشر شده، اکنون بخش دوم آن تقدیم می‌شود. شایسته است برای مطالعه بخش دوم، بخش اول مطالعه شود. 

حقوق زبانی، زبان مادری، زبان رسمی

این گفتگو، یک کج‌فهمی(اگر نگوییم تمارض) دیگری را نیز تایید کرده و در صدد ترویج آن برآمده است و آن حکم نادرست و تحریف زیرکانه فیلسوف برجسته سیاست درباره خواهش‌های انسانی یک گروه گسترده قومی است. ترادف مطالبه حقوق زبانی با فاشیسم هنر بزرگ سیدجواد طباطبایی است. آذربایجانی‌ها حق آموزش به زبان مادری را با صدای بلند می‌خواهند و البته هرگز نمی‌گویند فارسی یا انگلیسی یا فرانسه را نمی‌خواهند. آموزش به زبان مادری، نافی دیگر زبان‌ها از جمله زبان رسمی کشور و زبان‌های جهانی نیست. نمی‌دانم سیدجواد براساس کدام سند اینچنین بی‌محابا حکم صادر می‌کند: «اینان می‌خواهند مدرسه آذری درست کنند وزبان امپریالیستی فارسی را تعطیل کنند؟» هیچکس در آذربایجان، مخالف آموزش زبان فارسی نیست. بحث اصلی، مطالبه زبان مادری است نه نفی زبان‌های دیگر. و سیدجواد این بحث اصلی را با طرح یک بحث انحرافی به زیبایی به حاشیه می‌کشد و با امداد از ادبیات افترا، میدان مباحثه را از «فرهنگ» به «سیاست» و بلافاصله به «امنیت» می‌کشاند. او در این راستا، از روش نخ‌نمای «دشمن‌فوبیا» بهره می‌گیرد و ادعا می‌کند «گمان نمی‌کنم برخی کسانی که این سخنان را می‌پراکنند مجانی این کار را می‌کنند.» این سخن فلیسوف برجسته سیاست، بی‌شباهت به سخن بازجوها نیست. تو گویی فیلسوف ما در شرح زندگی فیلسوفانه خود، جای خدا نشسته و غیب‌گویی می کند. آقای طباطبایی کمی انصاف.

  • اصغر زارع کهنمویی

جمعه‌شب گذشته جامعه‌شناسی ایران، مبهوت کنش نسل جدیدی شد که انگار تقریبا هیچ جا حضور نداشته‌اند و یک باره از «عدم» به «خیابان» آمده‌اند. تحلیل‌گرهای اجتماعی، هرگز پیش‌بینی نمی‌کردند نسل جدید اینچنین خودجوش و متراکم، خیابان‌های کلانشهرها را برای وداع با خواننده جوانِ نه‌چندان معروف و موفق تصرف کند.

به‌راستی زیرپوست این جامعه چه می‌گذرد؟ آیا جامعه ایران در آستانه ورود به یکی از مهمترین پیچ‌های تاریخی خود است؟ آیا انسان ایرانی که دهه پنجاه برای خرید کتابچه سخنرانی‌های شریعتی صف می‌کشید(کنش انقلابی) و دهه شصت که برای دیدن روح‌الله سرسپرده جماران می‌شد(کنش مذهبی) و دهه هفتاد که برای شنیدن سخنان سروش بی‌تابی می‌کرد (کنش روشنفکری)  و دهه هشتاد برای مبارزه با دروغ و ناکارآمدی به خیابان می‌آمد(کنش سیاسی)؛ اکنون دارد وارد کنش اجتماعی خود می‌شود؟ او اینک نه برای سیاست و نه برای انقلاب، که برای «زیبا زیستن» مدام به خیابان می‌آید یک روز برای مقابله با اعتراض به اسیدپاشی و روزی دیگر برای وداع با اسطوره‌ای که اسطوره نبود.

  • اصغر زارع کهنمویی

اندرو نشاصغر زارع کهنمویی - مهرنامه: آفریقای جنوبی اینک قبله کنشگران دموکراسی‌خواهی شده است. نخبگان فکری کشورهای جهان سوم که از تبعیض گسترده و بی‌عدالتی نهادمند رنج می‌برند، یک سوال مهم از ماندلا دارند. او چگونه توانست آفریقای جنوبی را به دموکراسی برساند؟ در گذار به دموکراسی، چگونه می‌توان از مدل مادیبا بهره گرفت؟ این سوال اساسی برای ایران دارای اهمیت مضاعف است چه، ایران متنوع‌ترین زیست‌بوم انسانی را در خود دارد. در سرزمین تنوع‌های بی‌شمار از چه نوع دموکراسی باید سخن گفت؟ برای نیل به این پاسخ، باید زندگی و زمانه رهبر ضدنژادپرست آفریقا را شناخت و البته شناخت ماندلا سخت است چه، اندیشه و زندگی او ابعاد متنوع و ناشناختة بسیار دارد به‌گفته پروفسور اندرو نش «بسیاری از مردم جهان، بخش‌های زیادی از زندگی ماندلا را نمی‌شناسند.» ماندلا را باید کامل شناخت؛ هم مبارزه مسلحانه او را باید دید و هم صلح‌جویی‌اش را. هم باید بخشش او را گفت و هم 37سال مقاومتش را. معرفی کاریکاتوری ماندلا، می‌تواند مثل همه واردات فکری، در مرحله بهره‌برداری فاجعه بیافریند. باید بدانیم او برای چه نژادپرستان را ترور کرد و چه وقت آنان را بخشید؟ او تنها زمانی نژادپرستان را بشخید که آن‌ها از نژادپرستی خود دست کشیده بودند. آندرو نش، استاد مطالعات سیاسی دانشگاه کپ‌تاون از سفیدپوستان آفریقای جنوبی است که درباره گذار این کشور به دموکراسی کار دانشگاهی می‌کند. پاسخ او به سوال ما درباره وضعیت نژادپرستی و آپارتاید در جهانِ بعد از ماندلا جای تامل دارد: «من فکر می کنم، دقیق‌تر این است که در صحبت از ماندلا از مبارزه با مدل های جدید استعماریِ سلطه نژادی به جای مدل کلاسیک نژادپرستی صحبت کنیم.»

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی - روزنامه خبر: حسن روحانی در نخستین سفر استانی خود، به زبان عربی با مردم اهواز سخن گفت. این رویداد در شهرهای قومی ما کم‌بسامد نبوده است. قومیت‌های ترک و عرب و کرد و بلوچ، مشابه این را بسیار به خاطر دارند. معمولا مسوولان ارشد کشور وقتی به شهرهای غیرفارسی‌زبان سفر می‌کنند، در سخنرانی رسمی خود، به زبان مادری مردم آن شهر نیز، سخنانی می‌گویند. شاید سخنرانی ترکی رهبر معظم انقلاب اسلامی در کسوت رهبری نظام در تیرماه 72 در اجتماع عظیم مردم تبریز یکی از اولین موردها باشد. سیدمحمد خاتمی نیز، 15 اسفند 76 در نخستین سفر استانی خود در همین شهر اهواز به زبان عربی سخن گفت. بعدها این مساله، به یک روال ناخواسته بدل شد؛ بخصوص در دوره‌های مختلف انتخابات ریاست جمهوری، نامزدها به این روش گرویدند و در سخنرانی انتخاباتی خود ترکی و عربی و کردی و بلوچی سخن گفتند؛ طوری که در دو انتخابات گذشته یعنی خرداد 92 و خرداد 88، تقریبا تمام نامزدها، در شهرهای غیرفارسی‌زبان، سخنانی به زبان ترکی و کردی و عرب یو بلوچی بیان کردند.

این رفتار ارزشمند مسوولان ارشد کشور، دو رویه دارد. در وهله اول نشان از توجه اینان، به امر واقعی وجود «دیگریِ زبانی» در ایران است. وقتی رییس دولت، در سخنرانی رسمی خود در داخل کشور برای سخن گفتن با بخشی از مردمی که خود را ایرانی ‌می‌دانند، زبانی غیر از زبان رسمی انتخاب می‌کند، یعنی اینکه ایرانیانی در این کشور زندگی می‌کنند که فارس نیستند و زبان‌هایی در این کشور جریان دارد که فارسی نیست و از مهم‌تر اینکه، این زبان‌ها می‌توانند در جایگاهی رسمی و از دهان یک مرجع رسمی، به کار روند.

  • اصغر زارع کهنمویی

«ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب و بدی که اتفاق می‌افتد می‌دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم. به جز شما به هیچ کس دیگر چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.» فرمان‌ناصری/۲۲ذیقعده۱۲۶۴ (آدمیت/197)

اصغر زارع کهنمویی - روزنامه خبر: آنچه می‌آید تخریب امیرکبیر نیست، ارائه چهره دیگری از او و نقد چهره‌پردازی قهرمانانه از برخی شخصیت‌های تاریخی در تاریخ‌نگاری ایرانی است. همان‌طور که خواهد آمد این نقد، تلاشی برای رفع یک سوءتفاهم بزرگ است، سوءتفاهمی که «شخصیت» را جای «مفهوم» قالب می‌کند؛ بگونه‌ای انسان ایرانی به‌اشتباه، برای کنش‌های سیاسی و اجتماعی به‌جای اتکا بر مفهوم، پایبند شخصیت می‌شود. «توسعه» نمونه این کلاژسازی و کلاه بزرگ تاریخی است. ما در مسیر توسعه، بیش از آنچه به مدل‌ها و فرایند توسعه بیاندیشیم، به شخصیتی تاریخی اقتدا می‌کنیم که اساسا نه تصویری واقعی که تنها یک برساخته‌ای غیرواقعی و آرمانی از او در دسترس است. امیرکبیر قطعا انسان بزرگی است اما نه آن‌قدر بزرگ که جای «مفهوم» را اشغال کند. فراموش نکنیم بخشی از مشکلات فرایند توسعه در کشور ما به گرته‌برداری‌ و تشابه‌سازی‌های غیرضروری از چهره‌های ساخته‌شده برمی‌گردد.

  • اصغر زارع کهنمویی

انجبل اندبله اصغر زارع کهنمویی - نسیم بیداری: در سال 1960 نلسون ماندلای ستیزه‌جو و دوستان مبارزش، عده‌ای از فعالان مکتب نژادپرست پان‌آفریقانیسم را به قتل رساندند. یک سال بعد، ماندلا تشکیلات شبه‌نظامی «نیزه ملت» را تاسیس کرد و رسما وارد مبارزه مسلحانه شد. در آن زمان، کسی باور نمی‌کرد، همو، 30 سال بعد به عنوان یک قهرمان تمام‌عیار در مقیاس جهانی پای به عرصه دیپلماسی عمومی بگذارد و تنها 4 سال بعد، به‌عنوان رییس‌جمهور صلح‌طلب آفریقای جنوبی، سمفونی صلح تاریخ بشر را چنان بنوازد که چشم‌های منتقدترین دشمنان او نیز خیره شوند و به قول دکتر انجبل اندبله، «جهان، نقش بزرگ ماندلا را در مبارزات مسلحانه فراموش کرده است.» ماندلا چگونه ماندلا شد؟ چرا جهان او را اینگونه سرود؟ چرا ماندلای مسلح، پس از سال‌ها حبس با اعمال شاقه، صلح‌طلب شد و دشمنان خود را بخشید؟ پروفسور انجبل اندبله، استاد دانشگاه کیپ‌تاون و رییس هیئت امنای مرکز یادبود ماندلا در گفتگوی مکتوب که چندماه پیش در دوران بیماری شدید ماندلا انجام شد، به سوالاتی مهمی درباره تناقضات جدی او در میانه صلح و خشونت  پاسخ داده است. او خشونت را آخرین راه حل می‌خواند راه‌حلی که همیشه به نتیجه نمی‌رسد. این پژوهشگر نژاد و قومیت درباره صلح نیز می‌گوید: صلح، هدف است. ابزارهای صلح آمیز، ابزارهای برگزیده هستند. صلح آری؛ حتی اگر هزینه زیادی برایش پرداخته شود. اما صلحی که نتیجه هر نوع هزینه ای باشد، هرگز.

 

ماندلا را باید محصول کدام مشرب فکری و مکتب دینی دانست؟ ماندلا در چه بستری رشد کرد و چگونه ماندلا شد؟ بویژه ماندلا، عقاید ضدنژادپرستی خود را مرهون چه چیزی است؟

هویت و چارچوب فکری ماندلا را باید محصول تاثیرات گوناگون زندگی او دانست. درواقع، این تنوع رویدادها، او را «ماندلا» کرد. او دوران ضدنژادپرستی را مدیون کنگره ملی آفریقای جنوبی یعنی بخش بزرگتر کنگره و رفقای کمونیست خود است. 

 

  • اصغر زارع کهنمویی

اسفان برلینگاصغر زارع کهنمویی - شرق: مرگ ماندلا فرصتی ارزشمند برای ما ایرانی‌ها بود که درباره «وضعیت تبعیض» در کشور خودمان اندیشه کنیم. دوست داشتن ماندلا، گوارا و شیرین است اما اگر او را بشناسیم، این پرستش، آنقدرها هم آسان نخواهد بود. ماندلا چگونه ماندلا شد؟ ما چرا ماندلا را می‌سراییم و چقدر او را می‌شناسیم؟ اساسا در سرزمینِ جنگ‌های بی‌شمار، چه نیازی به ماندلا است؟ حقیقت است که ما ایرانی‌ها مثل بسیاری از اندیشه‌ها و شخصیت‌های بزرگ جهانِ دیگر، نه نژادپرستی را شناخته‌ایم و نه نلسون ماندلا را. ما از ماندلا و اندیشه او کاریکاتور خوش‌رنگی را ساخته‌ایم که خودمان می‌خواستیم. ما او را می‌پرستیم بدون اینکه بدانیم اگر ماندلا و اندیشه‌هایش در میان ما و به ضرر برتربینی‌های ما مطرح می‌شد، چه‌ها که با او نمی‌کردیم. آنچه می‌آید، گفتگوی مکتوب با پروفسور استفان برلینگ، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه رگنسبورگ آلمان است. او که به تازگی از نگارش زندگی‌نامه متفاوتی از نلسون ماندلا فارغ شده، در پاسخ به سوالات ما از شخصیت و اندیشه ماندلا می‌گوید.

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی - اعتماد: محمدجواد ظریف دیگر یک اسم نیست یک تاریخ است. او یک ابرقهرمان است. او وعده‌ای را محقق کرد که چند ماه پیش، یکی از هشت کاندیدای ریاست جمهوری داده بود. او دانه‌درشت ها را روی میز مذاکره نشاند و به تنهایی از عهده قدرترین دیپلمات‌های جهان برآمد. کار سخت و بزرگ ظریف را  با این جمله می‌توان تحلیل کرد: تاریخ دیپلماسی ایران به قبل و بعد از یکشنبه تاریخی ژنو تقسیم خواهد شد.

ژنو3 دیگر تکرار نخواهد شد چون فکر نمی‌کنم سیاستمداران ایرانی بخواهند از یک سوراخ دو بار گزیده شوند. نزدیک‌ترین دستاورد این توافق بزرگ، شکست تحریم‌ها خواهد بود. اقتصاد به سرعت ترمیم و دولت از بحران خارج خواهد شد. این رویداد ارزشمند برای کشوری که اصلا وضعیت خوبی ندارد، تحفه ای بزرگ است، تحفه‌ای که دست‌های یک دیپلمات ظریف به مردم ایران تقدیم می‌کند.

  • اصغر زارع کهنمویی

دهه چهل، دهه ظهور مردانی بلندقامت در سپهر سیاسی ایران بود؛ مردانی که هریک، در قامت یک ملت، به ایفای نقش پرداختند. بی‌شک، سیدمحمدحسینی‌بهشتی، از صدرنشین‌های این حلقه بود. بازخوانی شخصیت، اندیشه، نقش و جایگاه او از این جهت حائز اهمیت است که بهشتی در ذهن انسان ایرانی بعد از بهشتی، به مثابه اسطوره‌ای موثر، حیات فکری و سیاسی نوستالوژیک داشته است. بهشتی که بود؟ چه کرد؟ چه گفت؟ و چرا رفت؟ اینها سوالاتی است که پاسخ‌های متفاوتی دارد. از حبیب‌الله عسگراولادی از قدمای فعالان عرصه سیاست ایران، خواسته‌ایم به این سوالات پاسخ دهد. او زیست حوزوی بهشتی را به کنش‌های منحصر به فرد سیاسی‌اش می‌دوزد و نهادسازی را یکی از نخستین اهداف بهشتی می‌شمارد. وی ضمن اشاره به دیدگاه‌های بهشتی درباره تحزب به رابطه او با موتلفه و نیز، چرایی و چگونگی تاسیس حزب مردم سالاری می پردازد. عطف گفتگوی نسیم بیداری با عسگراولادی زمانی است این عضو باسابقه موتلفه، به چرایی فروپاشی حزب جمهوری اسلامی اشاره می‌کند و می‌گوید: افراد بیمار سبب فروپاشی حزب شدند.

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی - بازتاب: سومین دوشنبه ماه ژانویه، روز بزرگی برای آمریکا است، روزی برای تعظیم به یکی از بزرگترین اسطوره‌های جهان‌وطنی معاصر. سنت «ذکر و ذاکریان» برخلاف شرق،‌ در غرب خیلی اقبال ندارد. آمریکایی‌ها عادت ندارند، تقویم خود را به‌نام بزرگداشت قهرمانان تاریخی خود، قرمز کنند. تعطیلات ملی در این کشور بسیار کم اما بسیار خاص هستند. یکی از این روزهای بزرگ، به تولد مردی اختصاص دارد که به‌گفته‌ی خودش، سفیدپوستان، پدران سیاه او را با زنجیر به آمریکا برده بودند تا آنان را برده خود سازند. او بعدها به آمریکایی‌های سفید فهماند که زنجیر پیوندی است میان آنان؛ سفیدهایی که از زنجیر اربابان اروپایی رهیدند و سرزمین خود را وانهادند، بلافاصله، رنگین‌پوستان را در سرزمین اجدادی‌شان زنجیر کردند و به‌زور به خاک جدید بردند تا تمدن جدیدی را بر پایه دوگانه «ارباب‌_ برده» بناگذارند. بعدها اما قهرمان به این جامعه دوگانه فهماند که تمدن جدید با دوگانة تبعیض، ره به کامیابی نمی‌برد. باید روزی این صحابه‌های زنجیر، کنار هم و نه برابر هم بنشینند تا ابرتمدن تاریخ معاصر بشر را بسازند.

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی؛ آسمان: شهر مرزی تربت‌جام، زادگاه نخبگان و اندیشمندان بزرگی است. سرحلقه‌ی اینان عبدالرحمن جامی و ابوالوفای بوزجانی است. احمد قابل نیز باده‌نوش همین جام است. پیش از اینکه شیخ‌شیرمحمد قابل، امام جمعه‌ی شهر کوچک فریمان شود، روحانی محبوب جامی‌ها بود و زندگی طلبگی ارزشمندی را سپری می‌کرد. احمد متولد ماه مهر، آوردگاه این حیات روحانی در سال 1336 است. احمد اگرچه کودکی را در تربت‌جام سپری کرد اما در شهر دیگری آموزش دید، شهری که خانه پدری‌اش، بیت امام جمعه نیز بود. پس از پایان تحصیلات کلاسیک در سال 51 در مشهد، به سنت مالوف حوزویان، وارد مدرسه دینی کوچک آیت‌الله میلانی می‌شود. آغاز طلبگی او با پایان دومین دیکتاتور دوره مدرن همراه بود. قابل نیز در ایام انقلابی ایران، به کنش‌های انقلابی می‌پردازد و راهی خیابان‌ها می‌شود. پس از پیروزی، قابلِ انقلابی وارد نهادهای تازه‌تاسیس از جمله سپاه پاسداران و دادگاه ویژه روحانیت می‌شود. اما قابل، برخلاف بسیاری از انقلابی‌ها، انقلابی نماند و خیلی زود راه خود را از دیگران جدا کرد. او به حوزه علمیه برگشت. او همچنان طلبه ‌ماند. برای طلبه‌ی علوم دینی عصر پهلوی، تنها یک مساله اهمیت دارد؛ تکلیف. تحصیل برای او تکلیف بزرگی است. این تکلیف دینی، بیست و سه سال طول می‌کشد. او در تمام این 23سال هرگز از حجره خود برای امور غیردرسی خارج نشد. در ادبیات حوزوی، او نذر تحصیل کرده بود. او حتی برای تبلیغ نیز، درس را رها نکرد. حفظ چندین هزار حدیث و تتبع عمیق در فقه و اصول و تفسیر و کلام محصول همین ایام است.

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی؛ اعتماد: مناسبت‌ها بهانه‌ها و فرصت‌هایی عزیز برای باز‌شناسی اندیشه‌ها و تذکار راه‌هایی است که دیگران به رهایی گشوده‌اند، پیش‌تر از ما و بهتر ما. دهم مهر زادروز مهاتما گاندی، رهبر استقلال هند و تئوریسین مبارزه بدون خشونت است. پی‌جویی این مساله که کدام تجربه زیسته، این مرد ساده هندی را به «روح بزرگ» و «پدر ملت» تبدیل کرد، ضرورتی مهم و راهگشاست که البته بسیار سخت حاصل می‌شود. تربیت دینی، مطالعات فلسفی و از همه مهم‌ترین تجربه‌های تلخ دوران آپارتاید، در شکل‌گیری شخصیت گاندی بسیار مؤثر بوده است. بررسی این سه‌گانه و چندوچون اندیشه‌ی عدم خشونت او و نیز، وضعیت گاندیسم در دوران معاصر، محورهای گفت‌وگویی مکتوب «مغرب» با جورج جیمز است. جورج جیمز، در سال ۱۹۸۲ از دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک در رشته فلسفه دین فارغ‌التحصیل شده است و هم‌اکنون صاحب کرسی فلسفه و مذهب در دانشگاه تگزاس جنوبی است. وی مقالات بسیاری درباره‌ی ادیان و جهان آسیایی و وضعیت اجتماعی-سیاسی نهاد دین و آیین‌های سنتی در کشورهای مختلف این قاره‌ی پهناور بخصوص هند نوشته است.

  • اصغر زارع کهنمویی

آیا می‌توان گاندی را ذیل یک فلسفه یا مکتب خاص قرار داد؟ یا باید از گاندیسم سخن گفت؟ آیا اساسا می‌توان از گاندی به‌مثابه یک مکتب یاد کرد؟

گاندی خود هر نظریه‌ای را که از گاندیسم  به‌مثابه یک فلسفه یاد بکند، با تاکید بر این نکته که «زندگی من، پیام من است» رد می‌کرد. بنابراین ما نمی‌توانیم او را در مکتب فکری خاص قرار دهیم. او واقعا  کمک کمکی حیاتی و اساسی به قدرت عدم خشونت و مفهوم آزادی کرد، ولی حرفی درباره‌ی ارائه یک دکترین یا باور مذهبی درباه‌ی این نظریه‌ها نزد.

  • اصغر زارع کهنمویی

چهل سال پس از حضور گاندی در دوربان، نماد عبور جهان از ایده‌ئولوژی آپارتاید، آرون گاندی، پنجمین نوه رهبر افسانه‌ای هند، در همان شهر، به دنیا آمد. او بعدها، داستان زندگی‌اش را در عصر آپارتاید آفریقای جنوبی تحت عنوان «زندگی تبعیض‌آمیز در آفریقا» به رشته تحریر درآورد. نوه رهبر کبیر هند که عمیقا به تغییر دشمن از طریق عشق و رنج اعتقاد دارد، یکی از موثرترین فعالان صلح در سراسر جهان است. او علاوه بر سی سال روزنامه‌نگاری در هند، پروژه‌های اقتصادی موفقی را برای رفع مصائب معیشتی مردم در هند اجرا کرده است. آرون گاندی در این گفتگوی اختصاصی، به تبیین روش و فلسفه‌ی مهاتما گاندی و امکان یا عدم امکان پی‌جویی این فلسفه در زمینه و زمانه‌ی ما می‌پردازد. وی با اتکا به فلسفه‌ی عدم خشونت گاندی، جنگ بشردوستانه را رد می‌کند و اخلاق گاندی را اخلاقی بر پایه «حقیقت» می‌خواند و می‌گوید: تمام زندگی گاندی در تعقیب حقیقت خلاصه می‌شود.

  • اصغر زارع کهنمویی

دقیقا زمانی که بسیاری از حوزویان، در جهان کوچک طلبگی بسان حجره‌های کوتاه، بست نشسته و بی‌هیچ اطلاعو ارتباطی با جهان خارج، به زیست تجریدی خود مشغول بودند، کسانی چون  سیدمحمد بهشتی، راه دیگری برای آموزش حوزوی گشود. آن روزها که هنوز خبری از تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات نبود، این مرد، با مهارت‌های بی‌‌مانندش، به اندازه یک نسل، نظام آموزشی حوزه را دگرگون ساخت. کنکاش در کار بزرگ او، به گفتگو با کسانی نیاز دارد که به‌دلیل حضور فعال در روزهای پیشاانقلاب حوزه، می‌توانند روای موثق آن روزها باشند. حجت‌الاسلام و المسلمین سیدهادی خسروشاهی، یکی از معدود افرادی است که ناگفته‌های بسیاری در تاریخ معاصر جهان اسلام دارد. خسروشاهی در پاسخ به سوالات ما، ابعادی نادیده از حیات علمی شهید دکتر بهشتی را نمایان می‌سازد.

  • اصغر زارع کهنمویی

می‌توان آزادی را سرواژه اندیشة آلکسی دوتوکویل دانست. از دیدگاه این شارح بزرگ دو انقلاب کبیر قرن نوزده، نه واژه‌ای مطلق که نسبت وثیقی با مذهب، برابری و ملیت دارد. او مذهب را همراه دموکراسی و برابری را فرای آزادی می‌خواند. در گفت‌وگو با دکتر غلامعباس توسلی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، به تبیین نسبت آزادی با برابری از یک‌سو و نسبت دموکراسی و مذهب از سوی دیگر پرداخته‌ایم. توسلی در این گفت‌وگو، از اعتراض توکویل به فراموشی تقوی و آزادی در اوج فتوحات نظامی ناپلئون و تفاوت‌های نهادی و نگاهی دو انقلاب فرانسه و آمریکا می‌گوید.

  • اصغر زارع کهنمویی
شریعتی را می توان یکی از بزرگترین کنشگران گفتمان سنت و مدرینه دانست دیدگاه‌های او درباره سنت،‌ انتقاد بسیاری را برانگیخت. برخی سخنان او چنان ساختارشکن بود که مخالفان را از نقد به غضب رساند. گفتارهای او درباره روحانیت ازجمله همین موارد بود که باعث رنجش خاطر بخشی از روحانیون شد. گفتگو با احسان شریعتی به بازکاوی نسبت شریعتی و روحانیون می پردازد. فرزند شریعتی که اینک رخت استادی فلسفه دانشگاه تهران بر تن کرده، از کج‌فهمی آراء شریعتی می گوید و اعتقاد دارد تئوری اسلام منهایی روحانیت به‌اشتباه به شریعتی نسبت داده شده است. او در بازخوانی اندیشه های شریعتی، بیش از هر چیز دیگر، به بررسی دقیق اصطلاحات کلام شریعتی تاکید می کند و می گوید در اندیشه شریعتی بین روحانیت و آخوند تفاوت عمیقی وجود دارد. احسان شریعتی در این گفتگو از گونه های مختلف گفتمان دینی سخن می گوید و از سنت گرایی، نوگرایی و هویت گرایی به روشنفکری دینی می رسد. به اعتقاد او بنیادگرایی دینی گفتمانی خطرناک، نوظهور و ساختارشکن است که هم ریشه در سنت گرایی دارد و هم از نوگرایی وام می گیرد. از دیدگاه او طرح دوباره بحث اسلام منهایی روحانیت نه به اندیشه های شریعتی بازمی گردد و نه به تلاش های دینی رژیم گذشته. مخاطب این سخنان نه کنشگران مذهبی خارج از کشورند و نه اصلاح طلبان داخلی؛ بلکه این نگرانی ها، به چالشی مهم در بطن قدرت فعلی اشاره دارد و بیش از همه، متوجه جریانی است که به نوعی تلاش دارد در در برابر سنتِ کهن حوزه علمیه و روحانیت،  ساز بالاداستی بزند.
  • اصغر زارع کهنمویی

تاریخ وادی « لاادری » است. در این وادی، گزاره های تاریخی تنها بخش نازلی از تاریخِ زیسته را روایت می کنند. تاریخِ زیسته وقتی پشت پرده های سکوت و رمز می رود، ناشناخته تر و مبهم تر می شود. تاریخ انسان های تاریخ ساز و کم گوی، تاریخِ « نمی دانم » ها است. حیات کوتاه اما پرفرازِ « احمد » فرزند و مشاور رهبر انقلاب 57 از گونه تاریخ هایی است که در آن زیسته با گفته فاصله بسیار دارد. احمد را خمینیِ نوه، « گنجینه اسرار انقلاب » خواند، گنجینه ای که بسیار زودتر از معمول، بر خاک رفت تا نه بازکاوی جزئیات که حتی تحلیل کلان روایت های دهه دو دهه 40 و50 و از  همه مهمتر دهه 60 همچنان در هاله ابهام بمانند.

  • اصغر زارع کهنمویی

 «ما زنده ایم و خدای منتقم بیدار ».1 این عبارت، جمله آغازین بیانیه اعلام موجودیت سازمان فدائیان اسلام است. اعلامیه ای که نخستین ثمره آن ترور یا اعدام انقلابی احمدکسروی در جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات دینی وی بود. کسوری در حوزه دیدگاه های دینی، راه به خطا برده  و نظراتش رنجش مردم مذهبی ایران  را فراهم کرده بود حتی برخی از روحانیون حکم به ارتداد او داده بودند. ساعت ده  و نه دقیقهِ بیستم اسفند 1324 ، کسروی در میان بهت و حیرت نیروهای نظامی و قضات دادگستری با فریادهای "الله اکبر" فداییان اسلام، گلوله باران می شود، تا تاریخ ایران بداند که در این سرزمین، اندیشه های قاهرانه در قلعه های الموت خاتمه نیافته و می تواند در عصر مرجعیت فقیهی میانه همچون آیت الله بروجردی نیز، حتی سر از حجره های مدارس علمیه هم آورد... .

  • اصغر زارع کهنمویی

در آستانه شهادت شهید رجایی، به دو دلیل با لطف الله میثمی گفتگو کردیم. دلیل نخست، رابطه تشکیلاتی و مبارزاتی در دوران پیش از انقلاب است و دیگری رابطه متفاوت رجایی نخست وزیر با میثمی منتقد است.

میثمی از رجایی ناگفته های فراوانی دارد آنچه در ذیل می آید، بخشی از این ناگفته هاست که در گفت و گو پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران بیان شده است.

 خاستگاه اجتماعی رجایی، دوران مبارزه و زندان، منش مبارزاتی، رفتار جکومتی، رابطه با امام و مردم و شهادت رجایی از جمله مباحثی است که در این گفتگو طرح می شود. با میثمی در دفتر مجله چشم انداز ایران درحالی گفتگو کردیم که این مبارز مجروح بخاطر درد کمر روی تخت دراز کشیده بود و در این حال به سوالات ما پاسخ می داد.

  • اصغر زارع کهنمویی

دیکتاتورها فرومی ریزند همچون برگ زرد خزان. فرجام صدام، پایان پینوشه، سرانجام میلوشویچ، همه و همه شاهد این منطق عادلانه تاریخ است، منطقی که هیچ استثنایی را برنمی تابد. سوم شهریور 1320 آنگاه که، خاک ایران اسیر چکمه های سربازان متفقین شد، دیکتاتور نخست ایران معاصر تنها 21 سال پس از کودتای سوم اسفند 1299 زانو بر زمین ندامت و بیچارگی زد و با همه ابهت پوشالی خویش فرو ریخت.

رضاماکسیم که چندی پیش با کودتای انگلیسی یکباره از لقب میرپنجی به رضاخانی و چندی بعد به رضاشاهی رسیده بود، با اراده‌یی انگلیسی، به شهروند تبعیدی جزیره موریس بدل گشت و پس از آن آواره دورترین تبعیدگاه جنوب آفریقا یعنی ژوهانسبورگ شد.

  • اصغر زارع کهنمویی

امام خمینی موسس نظام جمهوری اسلامی و الهام بخش حقیقی قانون اساسی و قوانین جزایی و مدنی کشور است. اندیشه ها و آراء ایشان به مثابه یک نص حقیقی و به قول سیدحسن خمینی به عنوان " یک متن مقدس" باید مبنای کلیه اعمال و کنش های بخش های مختلف حاکمیت از رهبری نظام تا قوای سه گانه قرار گیرد. توقف هرگونه رفتار و عملکرد متعارض با این متن مقدس در هر مرحله از پیشرفت ، یک اصل شرعی، قانونی، عرفی و انقلابی است. عدم رعایت این اصل می‌تواند نشانگر وجود اراده‌ای در تقابل با "بنیانگذار" باشد. اراده‌ای که اگر خدای ناکرده وجود داشته باشد، منجر به آن خواهد شد که "نه از تاک نشان می ماند و نه تاک‌نشان".

  • اصغر زارع کهنمویی

امام خمینی (س) در پیام تاریخی خود به گورباچف، رهبر سوسیالیسم جهان را به تامل در نگرش و جهان بینی فلسفه مسلمانان فرا می خواند و بطور ویژه از شیخ شهاب الدین سهروردی نام می برد و به او توصیه می کند به حکمت اشراق مراجعه نماید و از علمای فلسفه بخواهد که برایش " شرح کنند که جسم و هر موجود مادى دیگر، به نور صِرف که منزه از حس مى‏باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودىِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسى است‏" ( صحیفه امام، ج‏21، ص: 225)

  • اصغر زارع کهنمویی

زمانی که آخرین سلطان ایران، دو کاخ معروف سعدآباد و نیاوران را در شمال تهران تجدید بنا می کرد، نمی دانست که میان این دو قصر باشکوه، روستایی کوچک با مردمانی فقیر و مذهبی وجود دارد که روزی آلترناتیو مظاهر شکوه و عظمت پهلوی ها خواهد شد. حتی پیش از آنکه رهبر ایرانیان در صدد ترک روستای نوفل لوشاتو باشد، نشریه لوموند " جماران " را در یادداشتی کوتاه، نقطه خطرناک نظام شاهنشاهی خواند.

جماران هنوز بافت قدیمی خود را در دامنه جنوبی البرز حفظ کرده است. آنجا هنوز جایی است برای کسانی که می خواهند نوستالوژی کوچه های باریک دوران کودکی خود را بازاندیشند. خانه ها در سراشیبی کوه ساخته شده و درخت های چنار بلند قامت ، نشان از قدمت این محله معروف دارد.

  • اصغر زارع کهنمویی

مقاله حاضر درآمدی است بر سه قرائت  سنتی، آکادمیک و ایده ئولوژیک از شرقشناسی به همراه تحلیل مبسوط گفتمان انتقادی ادوارد سعید پیرامون شرقشناسی و نقد این گفتمان از منظر اندیشمندان مختلف. ابن مقاله اردیبهشت 83 نوشته شده است. متن اصلی علاوه بر منقح و صورت علمی خود، در حدود 70 رفرنس داشته که متاسفانه تایپسیت آنها را تایپ نکرده و اصل مقاله نیز در دسترس نیست. از آنجایی که مقاله قرار است مورد بازنویسی قرار گیرد به دلیل پرهیز از دوباره کاری، به جستجو و کاوش و درج دوباره مقاله پرداخته نمی شود. در نخستین فرصت، مقاله بارنویسی و بازنشر خواهد شد.

  • اصغر زارع کهنمویی