و سلیم، آخرین اشهد خود را خواند و حنجره طلایی خود را به خاک بخشید. همیشهی تاریخ، مرگ اسطوره، سوزناک و باورنکردنی است؛ مگر اسطورهها را میتوان مرده تلقی کرد؟ مگر میتوان باور کرد که آن مرد آسمانی دیگر نخواهد خواند؟ آذربایجان چگونه میتواند بدون آن صدای لاهوتی آیین بینظیر عاشورایی برگزار کند؟ تو گویی سلیم از سرزمین رازها آمده بود تا نیم قرن تمام، در سرزمینِ عاشیقها، برای مردمی سمفونی راز اجرا کند که سراپا عاشقاند و در عیش معنویشان، با چیزی کمتر از موذنزاده سماع نمیکنند.
سلیم نوایی از متن بهشت و پنجرهای گشوده از سرزمین لاهوتیان است. در بطن صدای ملکوتی او، دریایی از صفا و صداقت نهفته است. او نماد فرهنگ، اخلاق، مرام، دینداری و هنر آذربایجان و در یک کلام، الگویی کلاسیک برای انسان آذربایجانی است، انسانی که در پنج دهه گذشته، با صدای آسمانی سلیم بزرگ شده، گریسته و زیسته است. بیجهت نیست که انحراف اجتماعی در آذربایجان و اردبیل کمتر است. صدای او مربی است. مگر میتوان او را شنید و گریه نکرد و شنید و زشت ماند؟ صدای او قلبها را رقیق، دلها را آرام و جامعه را رام میکند. صدای او، درمانگر است. این صدای اساطیری، هرگز فراموش نخواهد شد.
- ۰ نظر
- ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۲:۳۴