دارم به «دادزن»های خیابان انقلاب فکر می‌کنم. به‌راستی دادزن‌ها با روشنفکران، دانشجویان، آکادمسین‌ها، ژورنالیست‌ها و دیگر اصحاب فرهنگ چه تفاوتی دارند؟
هم‌اینک که من این استاتوس مسخره را می‌نویسم، پشت همین دیوار، دادزنی در سرمای خشکِ سوزناک خیابان انقلاب داد می‌زند: انسانی، هنر، مهندسی، مدیریت، حسابداری... بفرمایید بالا...
خیابان انقلاب، این خیابان کثیف و آلوده و سرد و بی‌روح و شلوغو پرسروصدا و افسرده‌کننده و... محل کارِ عده‌ای دادزن است که گلوی خود را زیر پای رهگذران و عابران پاره می‌کنند
خدایا دادزنی شغلِ ظالمانه‌ای است
من یکی از همین دادزن‌ها را از سال 85 می شناسم. از 85 تا امروز، نبوده یک بار به خیابان انقلاب بیایم و دادزن خوش‌تیب، مرتب، منظم، زاغ‌چشم و پرپشت پاساژ فروزنده را نبینم.
دادزن‌ها باید به بهشت بروند والا «زیستن» نفرت‌انگیزترین واژه جهان خواهد بود

‎دارم به «دادزن»های خیابان انقلاب فکر می‌کنم. به‌راستی دادزن‌ها با روشنفکران، دانشجویان، آکادمسین‌ها، ژورنالیست‌ها و دیگر اصحاب فرهنگ چه تفاوتی دارند؟ 
هم‌اینک که من این استاتوس مسخره را می‌نویسم، پشت همین دیوار، دادزنی در سرمای خشکِ سوزناک خیابان انقلاب داد می‌زند: انسانی، هنر، مهندسی، مدیریت، حسابداری... بفرمایید بالا...
خیابان انقلاب، این خیابان کثیف و آلوده و سرد و بی‌روح و شلوغو پرسروصدا و افسرده‌کننده و... محل کارِ عده‌ای دادزن است که گلوی خود را زیر پای رهگذران و عابران پاره می‌کنند
خدایا دادزنی شغلِ ظالمانه‌ای است
من یکی از همین دادزن‌ها را از سال 85 می شناسم. از 85 تا امروز، نبوده یک بار به خیابان انقلاب بیایم و دادزن خوش‌تیب، مرتب، منظم، زاغ‌چشم و پرپشت پاساژ فروزنده را نبینم. 
دادزن‌ها باید به بهشت بروند والا «زیستن» نفرت‌انگیزترین واژه جهان خواهد بود‎