بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

۲۲ مطلب با موضوع «محتـــــــــــوا :: خشونت» ثبت شده است

داعش محصول پلشتی‌های انسانِ تصمیم‌ساز دوران حاضر است؛ محصول استفراغ همه دیکتاتورهای مدرن و مرتجع زمانه و به زبان صریح‌تر، ولدالزنای محصنه تمام کسانی که است که از همه سوی جهان آمدند و دست بر گردنه‌های حیران خاورمیانه کشیدند و هریک، نوع خاصی از کروموزوم خشونت را بر زمین حاصل‌خیز آن کاشتند. داعش موجود قدرتمندی است چون همه زشتی‌های زشت‌ترین‌ و البته قوی‌ترین‌های جهان را یک‌جا در نهاد خود دارد.

  • اصغر زارع کهنمویی

در متون فلسفه تاریخ، تاریخِ 2، تاریخ نگاشته و تاریخِ 1 تاریخِ رخ‌داده است. هیچ زمانی تاریخِ 1 به‌تمامی نوشته نشده و نوشته نخواهد شد. آنچه در تمام تلاش‌های بشری، از تاریخ روایت می‌شود، تاریخِ 1 نیست، بخشی از تاریخِ 1 است. اگرچه تاریخِ 2 تفاوت عینی، ماهوی و عرضی با تاریخ 1 دارد، اما تمام قرائت انسانی ممکن از تاریخ است. چون تاریخِ دیگری جز تاریخِ 2 در دست‌های انسان نیست، بنابراین تاریخِ 2 سنگ زیرین هویت، اندیشه و کنش اجتماعی انسان‌ها است. هرچه تاریخِ 2 واقعی‌تر، عینی‌تر و «اخلاقی‌تر» نوشته شود، انسان‌ تربیت‌یافته در جهان‌متنِ موجود، اخلاقی‌تر و انسانی‌تر عمل خواهد کرد.

تاریخِ 2 را انسان می‌نویسد موجودی سرشار از حب‌و‌بغض و شفقت‌و‌کینه و عشق‌و‌عقده. به همین دلیل، تاریخِ 2، تاریخ ایدئولوژی‌ها، تعصب‌ها، رنگ‌ها، کینه‌ها، عقده‌ها و بزرگ‌نمایی‌های فاجعه‌بار شده است. برسازی هویت‌های برترانگارانه، محصول غیبت اخلاق در تاریخ‌نگاری است. نگارش تاریخِ 2، بیش از هر ضرورتِ روشی و الزامِ استنادی، به نگرش اخلاقی نیاز دارد، اگر اراده اخلاقی بر تاریخ‌نگاری حاکم نباشد، با علمی‌ترین الگوهای روش‌شناختی هم نمی‌توان، تاریخِ 2 را از دروغ و تعصب رهانید.  

  • اصغر زارع کهنمویی

در دو سه روزی که برنامه پرگار بی بی سی و مساله آذربایجان را در یوتیوب دیده‌ام، در سودای نوشتن استاتوسی دردمندانه هستم اما به شدت از بدفهمی‌های گروه‌های مختلف نگرانم. اجازه می‌خواهم نگاهم را خیلی کوتاه بگویم امیدوارم باعث سوءتفاهم و به تبع آن، رفتارهای قهرآمیز گروه‌های مختلف نشوم.

1. تجزیه/استقلال، راهبردی درست/مطلوب/ممکن برای تحقق حقوق آذربایجانی‌ها نیست. این راهبرد چیزی جز خشونت فزاینده، برخوردهای تند، انزوا و نافرجامی درپی نخواهد داشت. محترمانه پیشنهاد می‌کنم، دوستان عزیز، به راهبردهای نتیجه‌گرایانه و عمل‌گرایانه‌تر فکر کنند. تجزیه و استقلال نه مطلوب است و نه ممکن.

  • اصغر زارع کهنمویی

فاجعه شارلی هبدو تجلی دوگانه شرارت است: اهانت و خشونت. اگرچه خشونت تالی اهانت بود. رویکرد جهان ازجمله جهان اسلام علیه تروریست‌ها، ستودنی و امیدبخش است. اما متاسفانه در این میان، آنچه جهان از آن غافل شد، شرارت نخست بود کمتر کسی بخصوص در غرب، اهانت را محکوم کرد. برخی نه تنها اهانت را محکوم نکردند، بلکه بنام آزادی بیان، این شرارت بزرگ و ضدبشری را توجیه و اهنت‌کنندگان شارلی هبدو را تبرئه کردند غافل از اینکه، اهانت،  خشونت نرم است. خشونت فیزیکی، جسم آدمی را می‌کشد و خشونت نرم، روح او را. وقتی هویت کسی را ترور می‌شود، یعنی زیست انسانی او نابود و این با کشتن تفاوتی ندارد. کسانی که بنام دفاع از آزادی، به اهانت مشروعیت می‌بخشند در واقع، ناخواسته خشونت را ترویج می‌کنند چه، می‌توان با اقامه به همان دلایل دفاع از اهانت، از خشونت نیز دفاع کرد.

  • اصغر زارع کهنمویی

ایرانی‌ها روزانه حداقل 45  انسان را به‌طرز وحشتناکی می‌کشند ولی آب از آب تکان نمی‌خورد. ما یکدیگر را وسط خیابان له می‌کنیم و خود را متمدن و مسلمان می‌خوانیم. بدتر اینکه تلاشی برای پایان این جشنواره آدم‌کشی هم نداریم. کشتن و کشته‌شدن در خیابان‌ها و جاده‌های کشور ما گویی یک امر عادی است، اتفاقی که نباید برایش خیلی اهمیت داد!

ما بی‌اعتنا به آمارهای بسیار هولناک کشته‌ها و زخمی‌ها، همچنان بر پدال گاز پای می‌فشاریم و نمی‌دانیم که سرعت زیاد یعنی فرود آوردن شمشیر تیز بر فرقِ انسان‌های بیگناه. ما در خیابان‌ها رانندگی نمی‌کنیم، دوئل می‌کنیم. گویی برای ما کشتن و کشته شدن مهم نیست، مهم این است که «برسیم» کجا و با چه هزینه‌ای؟ این اهمیت ندارد. کشتن گویی مرام ما است. می‌کشیم تا زودتر برسیم!

  • اصغر زارع کهنمویی

اشاره: این روزها، مساله حمله داعش به کوبانی و احتمال سقوط این شهر، نگاه‌ها را به سمت این نقطه از جهان معطوف کرده است. در شرایطی که بسیاری از کشورهای غربی و عربی، در ائتلاف برای مبارزه با گروه تروریستی داعش شرکت کرده‌اند اما ترکیه همچنان موضع منفعلش را حفظ و با حضور در این ائتلاف مخالف است و تاکید دارد که تنها با پذیرش شروطش از جانب آمریکا حاضر به همراهی و همکاری خواهد شد. اصغر زارع کهنمویی کارشناس قومیت در این باره می‌‌گوید: «ترکیه البته هرگز نخواسته خود را در از بحران کوبانی کنار بکشد. سیاست ترکیه در قبال کوبانی انفعالی و بی تفاوتی نیست. ترکیه نگران «کوبانی» است اما قبل از آن، نگران «ترکیه» است.» این کارشناس با تاکید بر اینکه ترکیه در قبال بحران سوریه و عراق، اشتباهات زیادی داشته است، توضیح داد که رویکرد کلی این کشور را می‌توان در سه گزاره کلی، خلاصه کرد: «حفظ منافع ملی و تلاش برای تدام خط توسعه»، «حضور قدرتمند و موثر در خاورمیانه با توجه به اصل چرخش به شرق»، «مدیریت تنازعات منطقه‌ای و جلوگیری از ورود بحران به خاک ترکیه»؛ حال اینکه چقدر ترکیه در این راه موفق بوده، جای تامل دارد.

با توجه به اقدامات اخیر ترکیه، رویکرد این کشور به تحولات منطقه کوبانی به طور اخص و در سوریه به صورت کلی چیست؟ و چه چیزی را دنبال می کند؟

پس‌لرزه‌های بهار عربی، غده بادکرده تروریسم را در خاورمیانه باز کرد و این منطقه پربحران را وارد یکی از جدی‌ترین و طولانی‌ترین مناقشات تاریخی خود نمود. اگر می‌شد جهان را در خاورمیانه خلاصه کرد، می‌توانستیم بگوییم اینک در درون یک جنگ جهانی تمام‌عیار قرار داریم. سه ابرقدرت بزرگ خاورمیانه یعنی ایران، ترکیه و عربستان، در خارج از خاک‌های خود در رقابتی نفس‌گیر، به دفاع از منافع ملی خود مشغول هستند. در این میان، ایران و عربستان به دلیل وضعیت خاص سرزمینی کمتر از ترکیه در معرض آسیب مستقیم قرار دارند. ترکیه همسایه مستقیم سوریه و عراق است دو کشوری که تمام‌قدر گرفتار بحران هستند. خط مماس مستقیم ترکیه با خط مقدم بحران، ترکیه را بیش از هر کشور دیگری گرفتار و آسیب‌پذیر کرده است. اگر و تنها اگر، هجوم هزاران آواره سوری به خاک کشوری پرجمعیت را در نظر بگیریم که حتی برای تامین انرژی و سوخت شهروندان خود با مشکل مواجه است، می‌توان پرده از مصائب دولت ترکیه برداشت. بخش اعظم پناهنگان جنگ خانمان‌سوز و پرآواره‌ی سوریه، وارد ترکیه شده‌اند. آب و نان تنها مساله لشکر آوارگان نیست، آنان محمل آسیب‌های اجتماعی و چالش‌های گسترده سیاسی در جامعه ترکیه بودند. این همسایه دو کشورِ بحران‌زاده عراق و سوریه، تنها با هجوم آوارگان مواجه نبود. جنگ داخلی عراق و سوریه، تفاله های سیاسی و اجتماعی خود را در خاک ترکیه دفن کرده است. ترکیه ناگزیر بود برای جلوگیری از ورود بحران به سرزمین خود، سر میز شطرنج بنشیند و سیاست «صفر» را رها کند. کشور پربحران ترک برای حفظ خویشتن باید وارد بحران بهار عربی می شد. اما اینکه این کشور، در چینش بازی خود در بحران اخیر، چقدر موفق و مثبت و چقدر ناموفق و منفی عمل کرده، جای تامل و تحلیل بسیار است.

قطعا ترکیه اشتباهات استراتژیک بسیاری داشته و دارد. از جمله این اشتباهات، ورود هرچند محتاطانه به مخالفت عملی و علنی با دولت مستقرِ سوریه یعنی بشار اسد بود. اگر چه بحران خونین سوریه، هزینه های بسیاری بر ترکیه تحمیل می کرد اما کنش ترکیه در قبال این بحران را شاید بتوان مداخله در امور دیگر کشورها خواند.

اما آنچه در رسانه های منتقد دولت اردوغان در درون ترکیه و رسانه‌های مخالف کشور ترکیه درباره کنش های این کشور در قبال این دو بحران بخصوص بحران سوریه، مطرح می شود، بسیار با واقعیت فاصله دارد. بدون اینکه بخواهیم دولت ترکیه را از اشتباهات جدی تبرئه کنیم، باید بگوییم تبلیغات این دو طیف رسانه ای، بیشتر پروپاگاندی عمدی برای ضعیف و کثیف جلوه دادن دولتی است که در یک دهه گذشته، یکی از موفق ترین کارنامه‌های اقتصادی، سیاسی و بین المللی را در میان کشورهای توسعه نیافته ارائه کرده است.

قطعا ترکیه در قبال بحران سوریه و عراق، اشتباهات زیادی داشته است اما  رویکرد کلی این کشور را می توان در سه گزاره کلی، خلاصه کرد: «حفظ منافع ملی و تلاش برای تدام خط توسعه»، «حضور قدرتمند و موثر در خارومیانه با توجه به اصل چرخش به شرق»، «مدیریت تنازعات منطقه‌ای و جلوگیری از ورود بحران به خاک ترکیه» اینکه چقدر ترکیه در این راه موفق بوده، جای تامل است و مهمتر از آن باید به این پرسش پاسخ داد که ترکیه در حفظ این رویکرد سه گانه، چه اشتباهات بنیادی و موثر مرتکب شده است؟ پاسخ به این پرسش فرصتی فراخ می‌خواهد.

  • اصغر زارع کهنمویی
  1. کبانی در آستانه سقوط است باید به کمکش شتافت. هیچ شکی در این نیست. باید برای کوبانی مرثیه سرود، کمپین راه انداخت و تظاهرات کرد. این درست‌ترین کار ممکن است و این کار درست، در مقایسه با دیگر شهرهای مشابه محاصره شده توسط داعش، در نقاط مختلف جهان انجام شده و باید همچنان به طور فزاینده ادامه پیدا کند. این کار درست کافی نبوده و موثر واقع نشده. چرا؟ چون اساسا آب از سر گذشته و سیلاب فزاینده خشونت آنقدر حجیم بر سر مردم کبانی آوار شده که هیچ تظاهراتی به تنهایی نمی‌تواند جلوی این سیلاب خون را بگیرد. باید در کنار تظاهرات و تبلغیات، به فعالیت‌ها و روش‌های دیگری از جمله فعال کردن دیپلماسی منطقه‌ای روی آورد.
  • اصغر زارع کهنمویی

رفتار نژادپرستانه‌ی قاضی سفیدپوست دادگاه دوربان با وکیل رنگین‌پوست هندی، کافی بود تا «موهنداسِ غرب‌گرا» به‌یکباره، به «گاندیِ مبارز» تبدیل شود. تجربه‌ی نژادپرستی عریان در دوربان که بعدها نماد عبور انسان از ایده‌ئولوژی راسیسم شد، چنان بر روح بزرگ دانش‌آموخته‌ی حقوق بریتانیا گران آمد که او بزرگ‌ترین رهبر ضدتبعیض‌نژادی تمام دوران‌ها شد.

گاندی یک‌سوی قرار دارد و اندیشه‌ی برتری‌جویی، نژادپرستی، استثمار، استعمار، جنگ‌افروزی و خشونت در سوی دیگر. سرمایه‌ی سویه‌ی نخست، تنی رنجور و نیمه‌عریان است که قلبی مهربان و ذهنی زیبا، کجاوه‌نشین آن است. و سرمایه‌ی سوی دوم، تمام برخورداری‌های جهان است از دشنه و باتوم و مسلسل تا بوروکراسی و شعر و فلسفه و کلیسا و حتی قانون. میان این‌دو، کارزار سختی است، یکی زنجیر می‌کند و می‌کشد، دیگری رنج می‌کشد، عشق می‌ورزد و حتی غمخوار دشمن خویش نیز می‌شود. و رمز زیبا و جاودانه جهان چنین است که سویه‌ی‌ نخست همواره، پیروز کارزار می‌شود.

  • اصغر زارع کهنمویی

در عراق، انسان‌ها مثل گوشت قربانی، کشته می‌شوند. عکس‌های نسل‌کشی جلولا، انسان را به حیرتی تمام‌نشدنی می‌برد. برای نسل‌کشی‌ داعشی‌ها در جلولا، کسی آه هم نمی‌کشد. جهان آرام است تو گویی عراق، تنها یک پرده سینمایی است که در آن ژانر تاریخی نمایش داده می‌شود. انسان باید فیلم کشتارهای قرون میانه را ببیند و چیپس بخورد و تفریح کند و با یار همراه بخندد و انرژی بگیرد و به زیستن آرام و عادی خود برگردد.

  • اصغر زارع کهنمویی

رادیکالیسمبه راستی این سوسک‌های کثیف که جهان را اینچنین آلوده کرده‌اند از کجا می آیند؟

توضیح: یادداشت حاضر، زمستان 88 چهار سال پیش از ظهور گفتمان اعتدال در سپهر سیاسی کشور و در اوج نمایش قرائت‌های افراطی، نوشته شده است. نویسنده در این یادداشت صراحتا بر ضرورت گرایش به‌ اعتدال و برائت از رادیکالیسم تاکید می‌کند همان رویکردی که بعدها به گفتمان کلان دولت فعلی بدل شد.

***

«تنها یک راه وجود دارد؛ باید لیبرال/سوسیالیست/کمونیست/طالب/جندالله/دموکرات/... بود تا جهان را اصلاح کرد.» این سرطان عصر جدید جهان است؛ هر کسی که برای اصلاح جهان، پای جلو می‌نهد، جهان را یکسره، همرنگ نحله خویش(!) می‌خواهد، غافل از اینکه وضعیت ناآرام جهان، مولود این نگرش مطلق‌گرایانه است. رادیکالیسم نه خود مکتب نیست اما ویروس کشنده همه نحله‌های فکری است. بیش از دو سده است که سران جهان، چکمه افراط پوشیده‌اند و برای یکسان‌سازی بشر، جهاد می‌کنند.

سوسیالیسم، شعارهای خوبی می‌داد. از پایان رنج بشر سخن می‌گفت، اما وقتی بر اریکه نشست، اختاپوس رادیکالیسم چنان بر پیکره‌اش سایه افکند که به‌جای پایان رنج‌های انسان، سر از گولاک درآورد. گولاک فرزند سوسیالیسم نبود، مولود تلخ رادیکالیسم بود که بر گرده سوسالیسم نشسته بود.

  • اصغر زارع کهنمویی

جهان رفوزه آزمون خاورمیانه

جهان رفوزه بزرگ آزمون سخت خاورمیانه است. «وضعیتِ»کاملا متفاوت این منطقه کوچک، جهان را با «دشواری» بزرگی مواجه کرده است. آدم‌کشی عریان حاکم بر خیابان‌های عراق، سوریه، فلسطین، بحرین، پاکستان، افانستان و... . چنان بر جان آدمی می‌کوبد که تو گویی، کشتن ارزش است و زیستن بی‌ارزش‌ترین حقِ ممکن. شاید هیچ زمان دیگری بعد از جنگ دوم جهانی، بشر اینقدر در حیرت فرونرفته است. حتی تراژدی ویتنام نیز اینقدر مبهم و لاینحل نمی‌نمود.  جشنواره‌ی آدمکشی در سوریه و عراق و فلسطین، جهان را در صراط اخلاقی بزرگی قرار داده است؛ چه باید کرد؟

  • اصغر زارع کهنمویی

اندرو نشاصغر زارع کهنمویی - مهرنامه: آفریقای جنوبی اینک قبله کنشگران دموکراسی‌خواهی شده است. نخبگان فکری کشورهای جهان سوم که از تبعیض گسترده و بی‌عدالتی نهادمند رنج می‌برند، یک سوال مهم از ماندلا دارند. او چگونه توانست آفریقای جنوبی را به دموکراسی برساند؟ در گذار به دموکراسی، چگونه می‌توان از مدل مادیبا بهره گرفت؟ این سوال اساسی برای ایران دارای اهمیت مضاعف است چه، ایران متنوع‌ترین زیست‌بوم انسانی را در خود دارد. در سرزمین تنوع‌های بی‌شمار از چه نوع دموکراسی باید سخن گفت؟ برای نیل به این پاسخ، باید زندگی و زمانه رهبر ضدنژادپرست آفریقا را شناخت و البته شناخت ماندلا سخت است چه، اندیشه و زندگی او ابعاد متنوع و ناشناختة بسیار دارد به‌گفته پروفسور اندرو نش «بسیاری از مردم جهان، بخش‌های زیادی از زندگی ماندلا را نمی‌شناسند.» ماندلا را باید کامل شناخت؛ هم مبارزه مسلحانه او را باید دید و هم صلح‌جویی‌اش را. هم باید بخشش او را گفت و هم 37سال مقاومتش را. معرفی کاریکاتوری ماندلا، می‌تواند مثل همه واردات فکری، در مرحله بهره‌برداری فاجعه بیافریند. باید بدانیم او برای چه نژادپرستان را ترور کرد و چه وقت آنان را بخشید؟ او تنها زمانی نژادپرستان را بشخید که آن‌ها از نژادپرستی خود دست کشیده بودند. آندرو نش، استاد مطالعات سیاسی دانشگاه کپ‌تاون از سفیدپوستان آفریقای جنوبی است که درباره گذار این کشور به دموکراسی کار دانشگاهی می‌کند. پاسخ او به سوال ما درباره وضعیت نژادپرستی و آپارتاید در جهانِ بعد از ماندلا جای تامل دارد: «من فکر می کنم، دقیق‌تر این است که در صحبت از ماندلا از مبارزه با مدل های جدید استعماریِ سلطه نژادی به جای مدل کلاسیک نژادپرستی صحبت کنیم.»

  • اصغر زارع کهنمویی

انجبل اندبله اصغر زارع کهنمویی - نسیم بیداری: در سال 1960 نلسون ماندلای ستیزه‌جو و دوستان مبارزش، عده‌ای از فعالان مکتب نژادپرست پان‌آفریقانیسم را به قتل رساندند. یک سال بعد، ماندلا تشکیلات شبه‌نظامی «نیزه ملت» را تاسیس کرد و رسما وارد مبارزه مسلحانه شد. در آن زمان، کسی باور نمی‌کرد، همو، 30 سال بعد به عنوان یک قهرمان تمام‌عیار در مقیاس جهانی پای به عرصه دیپلماسی عمومی بگذارد و تنها 4 سال بعد، به‌عنوان رییس‌جمهور صلح‌طلب آفریقای جنوبی، سمفونی صلح تاریخ بشر را چنان بنوازد که چشم‌های منتقدترین دشمنان او نیز خیره شوند و به قول دکتر انجبل اندبله، «جهان، نقش بزرگ ماندلا را در مبارزات مسلحانه فراموش کرده است.» ماندلا چگونه ماندلا شد؟ چرا جهان او را اینگونه سرود؟ چرا ماندلای مسلح، پس از سال‌ها حبس با اعمال شاقه، صلح‌طلب شد و دشمنان خود را بخشید؟ پروفسور انجبل اندبله، استاد دانشگاه کیپ‌تاون و رییس هیئت امنای مرکز یادبود ماندلا در گفتگوی مکتوب که چندماه پیش در دوران بیماری شدید ماندلا انجام شد، به سوالاتی مهمی درباره تناقضات جدی او در میانه صلح و خشونت  پاسخ داده است. او خشونت را آخرین راه حل می‌خواند راه‌حلی که همیشه به نتیجه نمی‌رسد. این پژوهشگر نژاد و قومیت درباره صلح نیز می‌گوید: صلح، هدف است. ابزارهای صلح آمیز، ابزارهای برگزیده هستند. صلح آری؛ حتی اگر هزینه زیادی برایش پرداخته شود. اما صلحی که نتیجه هر نوع هزینه ای باشد، هرگز.

 

ماندلا را باید محصول کدام مشرب فکری و مکتب دینی دانست؟ ماندلا در چه بستری رشد کرد و چگونه ماندلا شد؟ بویژه ماندلا، عقاید ضدنژادپرستی خود را مرهون چه چیزی است؟

هویت و چارچوب فکری ماندلا را باید محصول تاثیرات گوناگون زندگی او دانست. درواقع، این تنوع رویدادها، او را «ماندلا» کرد. او دوران ضدنژادپرستی را مدیون کنگره ملی آفریقای جنوبی یعنی بخش بزرگتر کنگره و رفقای کمونیست خود است. 

 

  • اصغر زارع کهنمویی

اسفان برلینگاصغر زارع کهنمویی - شرق: مرگ ماندلا فرصتی ارزشمند برای ما ایرانی‌ها بود که درباره «وضعیت تبعیض» در کشور خودمان اندیشه کنیم. دوست داشتن ماندلا، گوارا و شیرین است اما اگر او را بشناسیم، این پرستش، آنقدرها هم آسان نخواهد بود. ماندلا چگونه ماندلا شد؟ ما چرا ماندلا را می‌سراییم و چقدر او را می‌شناسیم؟ اساسا در سرزمینِ جنگ‌های بی‌شمار، چه نیازی به ماندلا است؟ حقیقت است که ما ایرانی‌ها مثل بسیاری از اندیشه‌ها و شخصیت‌های بزرگ جهانِ دیگر، نه نژادپرستی را شناخته‌ایم و نه نلسون ماندلا را. ما از ماندلا و اندیشه او کاریکاتور خوش‌رنگی را ساخته‌ایم که خودمان می‌خواستیم. ما او را می‌پرستیم بدون اینکه بدانیم اگر ماندلا و اندیشه‌هایش در میان ما و به ضرر برتربینی‌های ما مطرح می‌شد، چه‌ها که با او نمی‌کردیم. آنچه می‌آید، گفتگوی مکتوب با پروفسور استفان برلینگ، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه رگنسبورگ آلمان است. او که به تازگی از نگارش زندگی‌نامه متفاوتی از نلسون ماندلا فارغ شده، در پاسخ به سوالات ما از شخصیت و اندیشه ماندلا می‌گوید.

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی - اعتماد: روزی که دیک‌چنی، نلسون ماندلا را تروریست خواند، کسی تصور نمی‌کرد روزی نه‌چندان دورتر، مرد نخست آمریکا برای تعظیم به اسطوره بزرگ ضدنژادپرستی پیش از همه هم‌نوعان خود، بر بالین اسطوره مبارزه با آپارتاید حاضر شود. ماندلا، مرد بزرگی است، مردی که به‌تنهایی یک مکتب است، مکتبی به قامت تاریخ نژادپرستی، تحقیر، تبعیض و آپارتاید. او توالی اسطوره‌‌های جاودانی چون مهاتماگاندی و مارتین لوترکینگ است که به گمان بسیاری از پژوهشگران آنتی‌راسیسم، حتی قامتی بلندتر از اخلاف خود دارد. آری، ماندلا به‌تنهایی یک مکتب است و ما امروز بیش از هر زمان دیگری، فراتر از صرفا تجلیل و تحسین، نیازمند بازخوانی و کاربست آموزه‌های اخلاقی و حقوقی او هستیم. کشور ما به‌دلیل بحران‌های قومیتی و حقوقی پیش‌رو، عمیقا به آموزه‌های ماندلا نیاز دارد. می‌توان به‌صراحت یادآور شد که ما برای عبور از بحران، به یک ماندلا نیاز داریم. آنچه می‌آید گفتگوی اختصاصی اعتماد با پرفسور راجر ساوت‌هال، رییس گروه جامعه‌شناسی دانشگاه ویت‌واترزرند است که به مناسبت مرگ جاودانه این مرد بزرگ انجام شده است. راجر ساوت‌هال، از پژوهشگران برجسته آفریقای جنوبی است که آثاری محققانه در خصوص دموکراسی، مبارزه با تبعیض‌نژادی و اندیشه‌های نلسون ماندلا دارد.

  • اصغر زارع کهنمویی

روزنامه نگاری صلحتزریق امید بزرگترین وظیفه روزنامه‌نگار

بسیاری از مهمترین اساتید روزنامه‌نگاری، وظیفه روزنامه‌نگار را تزریق امید و ترویج صلح می‌دانند. روزنامه‌نگار، سیاستمدار نیست و در پهنه بحران‌ها و رخدادهای ریز و درشت، سودای منفعت فردی و جمعی خود را در سر ندارد. رویای صلح، اصلی‌ترین سودای کسی است که ردای ژورنالیسم پوشیده است. روزنامه‌نگار باید چنان بنویسد که کام جهان آرام باشد. آرام کردن جهانِ نگران، دشواری بزرگ خبرنگاری است که رنج ناآرامی و بحران را از نزدیک لمس می‌کند اما  می‌خواهد چشم‌ در چشم مردم بدوزد و از امید و آرامش و صلح سخن بگوید.

  • اصغر زارع کهنمویی

مصر شرمسار تاریخ خوشتن است

مصرمصر برای همیشه شرمسار تاریخ خویش شد. مصر هیچگاه نمی‌تواند دامن خود را از این ننگ و اشتباه بزرگ بزداید. تراژدی قتل‌عام چهارشنبه‌ی سیاهِ مصر کار مشترک سه کارگردان بزرگ جنایت است: بنیادگرایان دینِ افراطی، دموکراسی‌خواهانِ پوشالی و چکمه‌پوشان ناارتشی. مصر برای ما که دموکراسی‌خواهیم، دین‌مداریم و متصف به روایت شرقی از قدرت هستیم، آموزه‌های بسیار دارد. می‌توانیم این‌روزهای تلخ مصر را ببینیم و برای عبور از بحران‌های متعدد سیاسی و اجتماعی‌مان عبرت بگیریم.

کودتا بد است حتی اگر سودای دموکراسی در سر داشته باشد. آدم‌کش‌های مصر با شعار دموکراسی، کودتا کردند کودتایی که متاسفانه در شبکه‌‌های اجتماعی، بسیار مورد استقبال قرار گرفت. هنوز صدای کف برخی دوستان از لابلای صفحات فیس‌بوک‌شان به گوش می‌رسد. سوگمندانه باید گفت متاسفانه حتی بسیاری از تحلیل‌گران و یادداشت‌نویسان رسانه‌های چپ‌وراستِ ما نیز، از این کودتا به نیکی یاد کردند و تا می‌توانستند علیه مرسی سخن گفتند و نوشتند. اما برخی که البته اندک هم بودند، گفتند؛ کودتا کودتا است بد و خوب ندارد. بسیاری بر این سخنِ نیک، خرده گرفتند.

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی - بازتاب: سومین دوشنبه ماه ژانویه، روز بزرگی برای آمریکا است، روزی برای تعظیم به یکی از بزرگترین اسطوره‌های جهان‌وطنی معاصر. سنت «ذکر و ذاکریان» برخلاف شرق،‌ در غرب خیلی اقبال ندارد. آمریکایی‌ها عادت ندارند، تقویم خود را به‌نام بزرگداشت قهرمانان تاریخی خود، قرمز کنند. تعطیلات ملی در این کشور بسیار کم اما بسیار خاص هستند. یکی از این روزهای بزرگ، به تولد مردی اختصاص دارد که به‌گفته‌ی خودش، سفیدپوستان، پدران سیاه او را با زنجیر به آمریکا برده بودند تا آنان را برده خود سازند. او بعدها به آمریکایی‌های سفید فهماند که زنجیر پیوندی است میان آنان؛ سفیدهایی که از زنجیر اربابان اروپایی رهیدند و سرزمین خود را وانهادند، بلافاصله، رنگین‌پوستان را در سرزمین اجدادی‌شان زنجیر کردند و به‌زور به خاک جدید بردند تا تمدن جدیدی را بر پایه دوگانه «ارباب‌_ برده» بناگذارند. بعدها اما قهرمان به این جامعه دوگانه فهماند که تمدن جدید با دوگانة تبعیض، ره به کامیابی نمی‌برد. باید روزی این صحابه‌های زنجیر، کنار هم و نه برابر هم بنشینند تا ابرتمدن تاریخ معاصر بشر را بسازند.

  • اصغر زارع کهنمویی

اهانت

کسانی که «اهانت» را ذیل «حق آزادی بیان» تفسیر می‌کنند، «آزادی» را نمی‌شناسند. «آزادی» آمده «حق» را پاس دارد و «رنج» را از ضمیر «انسان» بزداید. چگونه می‌توان دموکراتیک بود، به حق انسان اندیشید، آزادی را دوست داشت، انسان را تکریم کرد ولی به «تالم» و «رنج» او تن داد؟ توجیه اهانت، از خود اهانت بدتر است. کسانی که اهانت می‌کنند، خطاکارند اما کسانی که اساسا این حماقت را خطا نمی‌دانند و صوابی در گستره آزادی‌های بشری می‌خوانند، گرفتار سوءفهم بزرگی هستند.

  • اصغر زارع کهنمویی

اصغر زارع کهنمویی؛ اعتماد: مناسبت‌ها بهانه‌ها و فرصت‌هایی عزیز برای باز‌شناسی اندیشه‌ها و تذکار راه‌هایی است که دیگران به رهایی گشوده‌اند، پیش‌تر از ما و بهتر ما. دهم مهر زادروز مهاتما گاندی، رهبر استقلال هند و تئوریسین مبارزه بدون خشونت است. پی‌جویی این مساله که کدام تجربه زیسته، این مرد ساده هندی را به «روح بزرگ» و «پدر ملت» تبدیل کرد، ضرورتی مهم و راهگشاست که البته بسیار سخت حاصل می‌شود. تربیت دینی، مطالعات فلسفی و از همه مهم‌ترین تجربه‌های تلخ دوران آپارتاید، در شکل‌گیری شخصیت گاندی بسیار مؤثر بوده است. بررسی این سه‌گانه و چندوچون اندیشه‌ی عدم خشونت او و نیز، وضعیت گاندیسم در دوران معاصر، محورهای گفت‌وگویی مکتوب «مغرب» با جورج جیمز است. جورج جیمز، در سال ۱۹۸۲ از دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک در رشته فلسفه دین فارغ‌التحصیل شده است و هم‌اکنون صاحب کرسی فلسفه و مذهب در دانشگاه تگزاس جنوبی است. وی مقالات بسیاری درباره‌ی ادیان و جهان آسیایی و وضعیت اجتماعی-سیاسی نهاد دین و آیین‌های سنتی در کشورهای مختلف این قاره‌ی پهناور بخصوص هند نوشته است.

  • اصغر زارع کهنمویی

آیا می‌توان گاندی را ذیل یک فلسفه یا مکتب خاص قرار داد؟ یا باید از گاندیسم سخن گفت؟ آیا اساسا می‌توان از گاندی به‌مثابه یک مکتب یاد کرد؟

گاندی خود هر نظریه‌ای را که از گاندیسم  به‌مثابه یک فلسفه یاد بکند، با تاکید بر این نکته که «زندگی من، پیام من است» رد می‌کرد. بنابراین ما نمی‌توانیم او را در مکتب فکری خاص قرار دهیم. او واقعا  کمک کمکی حیاتی و اساسی به قدرت عدم خشونت و مفهوم آزادی کرد، ولی حرفی درباره‌ی ارائه یک دکترین یا باور مذهبی درباه‌ی این نظریه‌ها نزد.

  • اصغر زارع کهنمویی

چهل سال پس از حضور گاندی در دوربان، نماد عبور جهان از ایده‌ئولوژی آپارتاید، آرون گاندی، پنجمین نوه رهبر افسانه‌ای هند، در همان شهر، به دنیا آمد. او بعدها، داستان زندگی‌اش را در عصر آپارتاید آفریقای جنوبی تحت عنوان «زندگی تبعیض‌آمیز در آفریقا» به رشته تحریر درآورد. نوه رهبر کبیر هند که عمیقا به تغییر دشمن از طریق عشق و رنج اعتقاد دارد، یکی از موثرترین فعالان صلح در سراسر جهان است. او علاوه بر سی سال روزنامه‌نگاری در هند، پروژه‌های اقتصادی موفقی را برای رفع مصائب معیشتی مردم در هند اجرا کرده است. آرون گاندی در این گفتگوی اختصاصی، به تبیین روش و فلسفه‌ی مهاتما گاندی و امکان یا عدم امکان پی‌جویی این فلسفه در زمینه و زمانه‌ی ما می‌پردازد. وی با اتکا به فلسفه‌ی عدم خشونت گاندی، جنگ بشردوستانه را رد می‌کند و اخلاق گاندی را اخلاقی بر پایه «حقیقت» می‌خواند و می‌گوید: تمام زندگی گاندی در تعقیب حقیقت خلاصه می‌شود.

  • اصغر زارع کهنمویی