بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

در عراق، انسان‌ها مثل گوشت قربانی، کشته می‌شوند. عکس‌های نسل‌کشی جلولا، انسان را به حیرتی تمام‌نشدنی می‌برد. برای نسل‌کشی‌ داعشی‌ها در جلولا، کسی آه هم نمی‌کشد. جهان آرام است تو گویی عراق، تنها یک پرده سینمایی است که در آن ژانر تاریخی نمایش داده می‌شود. انسان باید فیلم کشتارهای قرون میانه را ببیند و چیپس بخورد و تفریح کند و با یار همراه بخندد و انرژی بگیرد و به زیستن آرام و عادی خود برگردد.

اکنون روشنفکران، کنشگران، اساتید، بازیگران، رمان‌نویسان، شاعران، بازیکنان، نقاشان، خوانندگان، رقاصان و... و تمام‌قد جامعه مدنی جهان، دست‌روی‌دست، نشسته‌اند و بی‌تفاوت، «فیلمِ ترسناک داعش» از یوتیوب دانلود می‌کنند. آنان چنان آرام‌اند که تو گویی، اساسا اینهمه خشونت، وجود خارجی ندارد و تنها یک داستان است. اینها همه نشسته‌اند و به تفریح خوش مشغول‌اند و کار بزرگ آرام کردن و نجات دادن و رهاکردن انسان‌های مظلوم را به سیاستمداران و نظامیان سپرده‌اند، همان دو گروهی که اتفاقا کارگردانان این صحنه‌های دل‌آزار هستند.

کسانی که توی طاقچه نشسته‌اند و چنان دور خود پنبه چیده‌اند که مبادا رشته افکارشان ازهم بگسلد و چینی احساس‌شان ترک بردارد، تنها به یک سوال پاسخ ندارند: «اساسا فرق آنها با گوسفند چیست؟» سکوت جهانِ هنر و اندیشه در برابر داعش، خود جنایتی به مراتب بزرگ‌تر و ویرانگرتر است. آنان نمی‌دانند که این سکوت کرکننده، چسان، تراژدی را تکمیل و نهادینه می‌کند.

رویه کمدیک ماجرا زمانی رخ نمایی می‌کند که پدرخوانده‌های داعش، در عربستان دور هم جمع می‌شوند و برای نسل‌کشی سوسمارها غزل غم می‌گویند و مرثیه می‌سرایند. این معادله را چگونه می‌توان حل کرد: «سوسمارهای عزیز، عزیزتر از جان انسان‌ها می‌شوند؟» چگونه می‌توان برای سوسمار غمباد گرفت و بی‌هیچ غم و اندوهی، فیلم‌های داعشی دید... .

آنچه در عراق جاری است تنها رویه ظاهر تراژدی است، تراژدی در حقیقت، در جان جهان و در درون ما جاری است. فرمان جنایت را قلب‌های چونان سنگ ما صادر می‌کند، ما هنرمندان، ما روزنامه‌نگاران، ما روشنفکران، ما سیاستمداران، ما ... ما پرمداهای بی‌خاصیتِ بی‌مسوولیتِ بی‌رحمِ بی‌احساس... .

تئورسین‌های داعشی، از «سربریدنِ همراه با لذت» سخن می‌گویند آنها حظ کردن و لذت بردن را شرط آدمکشی و فرق آن با گوسفندکشی می دانند. و آنها چقدر درست و خوب، ذائقه ما را شناخته‌اند: ما همان‌‌ها را دانلود می‌کنیم و با حظ و لذت بسیار، غرق تماشای آدم‌کشی می‌شویم. به راستی ما چه فرقی با داعش داریم؟ جز اینکه ما بزدل هستیم و نمی‌توانیم به حوض خون بزنیم و آن‌ها آنقدر جسور(!) هستند که از خون اقیانوس می‌سازند و با لذت همراه خانواده در آن شنا می‌کنند؟

به راستی کدامِ ما، این فیلم ها دیده‌ایم و بر رنج بی‌نهایت انسان گریسته‌ایم و شب راحت نخوابیده‌ایم؟ کدام ما یک قطره اشک برای این تن‌های بی‌سر ریخته‌ایم؟ کدام ما؟ این، دادگاه وجدان است؛ حاشا نکنیم که اگر واقعا می‌رنجیدیم که اگر واقعا اشک می‌ریختیم که اگر واقعا غمگین می‌شدیم که اگر واقعا انسانی می‌دیدیم؛ نسل‌کشی داعشی، اینهمه وقت طول نمی‌کشید و اینهمه قربانی نمی‌گرفت... نه ما... غمگین نمی‌شویم ما لذت می‌بریم؛ از نوع همان لذتی که شیخ داعشی می‌گوید و آدم‌کش داعشی می‌خواهد... . ما متهمیم.

منتشر شده در خبرآنلاین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی