بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

اشدیگراره: ما در دوران رکود آذربایجان قرار داریم. در این میان ضعف و کم‌توجهی رسانه‌ها آزاردهنده است. « خبری از آذربایجان به گوش نمی‌رسد»، «تبریز غیرسیاسی شده است»، «حتی یک محفل فکری مولد در آذربایجان وجود ندارد» و... . همه ما این جملات و مشابه آن‌ها را مرتب از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی درباره وضعیت ناخرسند آذربایجان می‌شنویم و برای پاسخ به آه و افسوس‌های خود به فکر فرو می‌رویم. به‌راستی چرا چنین شده است؟ چرا آذربایجان که روزی مهد اندیشه و محل جلوس مدنیت و مدرنیته بود، اکنون از قافله عقب مانده است؟ چرا انسان‌هایی که روزی موثرترین و بهترین روزنامه‌های زمانه را منتشر می‌کردند حتی در مقیاس یک شهر کوچک نیز نمی‌توانند نشریه‌ای قابل قبول تولید کنند؟ چرا دیگر جریده‌های جریان‌سازی چون اختر و ملانصرالدین در آذربایجان منتشر نمی‌شوند؟ نسبت این قهر تاریخی با رسانه و پس‌رفت آذربایجان چیست؟ چه کسانی و چه رخدادهایی باعث این تراژدی تلخ شده است؟ این‌ها سوالاتی بنیادی است که باید برای عبور از وضعیت نامطلوب کنونی به آن‌ها پاسخ داد. تلاش کرده‌ایم در گفتگو با اصغر زارع کهنمویی، روزنامه‌نگار موفق آذربایجانی به پاسخ‌هایی اجمالی برسیم. البته نخواستیم تنها در مرحله «چرا و چگونه» بمانیم، خواستیم از «چه باید کرد» هم سخن بگوییم. زارع کهنمویی در این گفتگو پاسخ‌های روشنی می‌دهد. وی تضمین آزادی بیان در چارچوب قانون، حمایت تمام‌قد نهاد قدرت از رسانه‌های مستقل و اراده نخبگان آذربایجان برای آموزش و حضور حرفه‌ای و مسوولانه در این حرفه را سه شرط احیای ژورنالیسم آذربایجانی خواند و گفت: «نخبگان ما اگر حاضر به پذیرش مشقت‌های ژورنالیسم نیستند، چه انتظاری از نهادقدرت و اصحاب ثروت برای حمایت از ژورنالیسم آذربایجانی دارند؟ یادمان باشد ژورنالیسم آذربایجانی را با توهم، تنبلی، بی‌مسوولیتی، خودشیفتگی و بی‌سوادی نمی‌توان احیا کرد. احیای ژرونالیسم آذربایجانی نیاز به مجاهدت مسوولانه و عالمانه تمام‌وقت دارد.»

  • اصغر زارع کهنمویی

روزهای جهانی اکنون به یکی از نمادهای تعالی و آگاهی جامعه ایرانی بدل شده است. پاسداشت خیره‌کننده بعضی از آن‌ها، نشان‌گر رشد مطالبات انسانی در ایران است. از نامگذاری 21 فوریه به عنوان روز جهانی زبان مادری، 16 سال بیشتر نمی‌گذرد اما کنش‌ها و بزرگداشت‌های همه‌ساله این روز در فلات ایران، نشان می‌دهد این روز جهانی برای ایرانیان یک روز ملی هم هست. سوای کنش گسترده عرصه عمومی، حتی نهاد رسمی قدرت نیز به این مقوله واکنش نشان داده است. برای مثال، تاکنون نماینده‌های متعددی خواستار گنجاندن این مناسبت ارزنده فرهنگی در تقویم رسمی کشور شده‌اند.

  • اصغر زارع کهنمویی

«کارآفرینی» و «اشتغال» عملی‌ترین روش برای تحقق حقوق زنان است. در بسیاری از سطوح اجتماعی و حقوقی، اکثر زنانی که تحت ظلم نظام مردانه (نه لزوماً تحت ستم مردان) قرار دارند، بیکار هستند و مهم‌تر از آن، کاری برای انجام دادن بلد نیستند. هژمونی مردانه اینان را موجوداتی بدون هرگونه تخصص بار آورده است. من با زنان زیادی از جنس زنان مظلومِ توسری‌خور، گفتگو کرده‌ام، آنان به معنی واقعی کلمه، مدیون و محتاج مردان هستند. آنان تقریباً هیچ کاری بلد نیستند و بدون تکیه به یک مرد، قطعاً از گرسنگی می‌میرند

  • اصغر زارع کهنمویی

انسان محروم از زبان مادری چگونه انسانی است؟ این را استاد مصطفی ملکیان در تحلیل رنج‌های چنین انسانی این‌طور پاسخ می‌دهد: «باید با صراحت گفت؛ زبان مادری من، جهان‌نگری مرا شکل می‌دهد. کسی که زبان مادری مرا از من می گیرد، در واقع جهان‌نگری مرا از من گرفته است؛ یعنی مرا در یک مادة خامی به نام جهان سرگردان کرده است. من دیگر الان جهان را به‌صورت یک توده آشوب‌ناک می‌بینم. من چون از زبان مادری محروم هستم، دیگر نمی‌توانم چیزی را از چیزی جدا کنم یعنی من سرگردان شده‌ام.» گفتگوی ما با استاد مصطفی ملکیان، افزون بر تحلیل چیستی زبان و نسبت آن با هویت و خویشتن انسان، بازخوانی روان‌شناختی رنج‌ها و محنت‌های کسانی  روایت می‌شود که از آموزش و کاربرد زبان مادری محروم می‌شوند. او محروم‌کردن انسان‌ها از کاربرد زبان مادری در شقوق مختلف زندگی از جمله آموزش را به‌منزلة تحمیل رنج دائمی می‌داند و این انسان محروم از زبان را، گنگ خواب‌دیده می‌خواند.». 

  • اصغر زارع کهنمویی

«وقتی ما زبان مادری را از انسان‌ها دریغ می‌کنیم، بر وفق همة نظام‌های ارزش‌گذاری، مرتکب خطا می‌شویم.» این نخستین جملة مصطفی ملکیان، فیسلوف اخلاق و پژوهشگر برجستة علوم انسانی است. تبیین حق زبان مادری در چهار نظام ارزش‌گذاری حقوقی، اخلاقی، زیبایی‌شناختی و مصلحت‌اندیشانه توسط ملکیان اهمیت بسیار دارد چه، او از معدود اندیشمندانی است که این هر چهار حوزه را خوب می‌شناسد و آنقدر محرم است که سخن بیراه نگوید. او با دلایل دقیق در هر چهار نظام ارزش‌گذارانه ثابت می‌کند، محروم کردن انسان‌ها از کاربرد زبان مادری، کاری نابجا است. پاسخ او به آخرین پرسش، می‌تواند به‌عنوان نتیجه این بخش از گفتگوی طولانی ما با ملکیان باشد: « با محرومیت انسان‌ها از آموزش زبان مادری، من معتقد هستم نه فقط یک ملت و یک گروه را از بین می بریم و نه فقط یک نسل را نابود می‌کنیم، فراتر از آن، انسانیت را از بین می‌بریم.»

  • اصغر زارع کهنمویی

«زبان مادری» یکی از مهمترین «مسائل»ِ این‌روزهای جامعة چندزبانة ما است. بعد از ظهور دولت تدبیر و امید، روزانه با کنش‌های روشنفکران و سیاستمداران بسیاری درباره «آموزش زبان مادری» و همچنین «آموزش به زبان مادری» مواجه می‌شویم. نوید ارزشمندی بر تمامی قومیت‌ها و همچنین کلیت سرزمین‌مان ایران است که قاطبه کنشگران در این نکته به توافق رسیده‌اند که باید زبان مادری تدریس شود. اما واقعا، عدم تدریس زبان مادری با جان و روان انسان چه می‌کند؟ این سوال بسیار مهمی است بیش از هرکس، باید از یک روانشناس پرسید. عطف به اهمیت مساله، با دکتر محرم آقازاده استاد روان‌شناسی و مشاور امور آموزش برنامه توسعه سازمان ملل به بررسی آسیب‌های اجتماعی و روانی عدم آموزش زبان مادری به انسانِ ایرانیِ غیرفارس‌زبان پرداخته‌ایم. این روانشناس که پژوهش‌های میدانی مختلفی در حوزه آموزش زبان مادری با همکاری یونسکو انجام داده، از تاثیرات روانی این محرومیت فراتر می‌رود و از آسیب‌های جدی جسمی بخصوص آسیب مغزی سخن می‌گوید.

  • اصغر زارع کهنمویی