بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

  1. امروز کتابی می‌خواندم با عنوان «باستان‌گرایی در ایران». بخشی از کتاب به «تاریخ‌نگاری باستان‌گرایان» اختصاص داشت. نویسنده را نمی‌شناسم اما به‌صورت نه‌چندان تحلیلی به توصیف شیوه‌های تاریخ‌نگارانه ناسیونالیست‌های ایرانی بخصوص در دوران پهلوی پرداخته بود. تخیل، توهم، آناکرونیسم، تحریف، روایت گزینشی و پنهان‌سازی از جمله ویژگی‌های این تاریخنگاری است.
  2. مدتی است درباره تاریخ‌نگاری اخلاقی و اخلاق تاریخ‌نگاری ایرانی مطالعه می‌کنم. مطالعاتی که در این حوزه داشتم می‌گوید، نژادپرستان بیشترین بهره‌برداری را از تاریخ کرده‌اند. تاریخ ابزار برنده‌ای در دست تاریخ‌نگارانی است که اخلاق تاریخ‌نگاری را رعایت نمی‌کنند. تعصب ملی و مذهبی و قومی در تاریخنگاری، جامعه را مستقیم به جبهه‌های خونین نسل‌کشی می‌برد.
  • اصغر زارع کهنمویی

لوزان، سر سطر...

اکنون سیاست ایرانی سر سطر دیگری رفته و عصر جدید و داستان تازه‌ای آغاز شده است. دیگر نمی‌توان بنام موافقان حق هسته‌ای، کاسبی کرد و بنام منتقدان آن، از حق سیاسی محروم شد. همه ارکان نظام در یکی از پرچالش‌ترین پرونده‌های نظام، به نقطه مشترک رسیده‌اند. این تجلی بلوغ سیاسی ارجمندی است که باید ظهور آن شکرگزاری کرد. کهنه‌دعواها اعتبار خود را از دست می‌دهند. بازندگان و برندگان این رویداد بزرگ، آنقدر مشخص هستند که نیازی به تبیین آن نیست. بازندگان باید خود را بازسازی کنند و بدانند اندیشه‌ای که تحریم‌ها را ورق‌پاره می‌داند جایی در سپهر سیاسی ایران ندارد.

  • اصغر زارع کهنمویی

لوزان مقصد آخر دیپلماسی دولت اعتدال نیست قطعا ظریف و هم‌قطارانش راه دشواری پیش‌رو دارند؛ اما پس از لوزان، برای دولت روحانی، دیپلماسی بخصوص «مذاکره» نباید اولویت نخست، پروژه حیاتی و گرانیگاه کابینه باشد. اینک باید از انرژی، موقعیت و ظرفیت توافق‌ لوزان برای آغاز قدرتمند و پیشبرد جدی پروژه‌های داخلی بهره برد. متاسفانه دولت اعتدال هرگز از توافق ژنو برای راهبردهای داخلی بهره‌برداری نکرد اما نباید فرصت لوزان را از کف داد. روحانی اکنون یکی از نفس‌گیرترین پرونده‌های سیاسی کابینه را به هدف نزدیک کرده است. او وقت و انرژی بسیاری برای فرجام این پرونده بزرگ صرف کرد. اتکای صرف او به مذاکرات هسته‌ای، قمار بزرگی بود که اگر شکست می‌خورد، دولت اعتدال به‌تلخی سقوط می‌کرد.

  • اصغر زارع کهنمویی

در طبقه هفتم ساختمانی بلند در نیاوران نشسته‌ایم تا هفت دهه زیست زاهدانه یک ذهن زیبا را دوره کنیم. در تمام پرسش‌هایم پیگیر یک پرسش بزرگ هستم؛ کودک دعانویس و فقیر دهکده ترک‌نشین «چراغ‌تپه» در آن سوی دریای پرآب ارومیه چگونه به فیلسوف پرآوازه و اندیشمند پرنویس عصر ما در شهرآشوب «تهران» تبدیل می‌شود؟ یحیی یثربی تنها یک اسم زیبای پرتکرار رسانه‌ها و ژورنال‌های علمی نیست او به‌واقع یک مکتب است، مکتبی که محصول مرکبی از زیست‌بوم ترکی، فکر فلسفی، طریقت عرفانی و اندیشه دینی است. یثربی از معدود فلاسفه زمانه ما است که داستان می‌نویسد، شعر می‌خواند، فیلم می‌بیند، تفسیر می‌گوید، فلاسفه قدیم را نقد می‌کند و همزمان سیاست‌مداران را زنهار می‌دهد.

زبان تند فیلسوف منتقد حتی در این مصاحبه همدلانه نیز بر دهان چرخید و در حوزه‌های مختلف، دیدگاه‌های جسورانه خود را ارائه کرد. از او درباره رنج‌های دوگانگی زبانی، تضاد طبقاتی و تنازع سنت و مدرنیته پرسیدم، از تردیدها و تنهایی‌هایش، از یاس‌ها و ناامیدی‌هایش، از نقب‌ها و نقدهایش، از خاطرات و خطراتش، از آدم‌ها و خیابان‌ها، از فلسفه‌ورزی‌ها و شاعرانگی‌اش، از ترجمه‌ها و داستان‌هایش و... . اما این گفتگو یک محور بنیادی دارد. تلاش کردم گرانیگاه شخصیتی و روحی این روح منتقد را بازخوانی کنم به باورم آنچه یثربی را یثربی کرده؛ دهکده‌ای در عمق آذربایجان است از جنس همان دهکده‌ای که شهریار را شهریار کرد. «چراغ‌تپه» یثربی و «حیدربابای» شهریار، تکرار مدام قافیه در قصیده بلند نبوغ آذربایجانی است.

یثربی بی‌تردید، همان شهریار است با همه ابعاد عرفانی و معرفتی‌ و با تمامیت روح لطیف و ذهن شریف شهریار. هر دو در پوستین فضای زبان فارسی و جهان اسلامی، در متن جهان ترکی، به‌عنوان یک آذربایجانی نفس می‌کشند. هر دو بیش از هر چیزی مدیون زیست‌بوم آذربایجان هستند. فرق یثربی با شهریار فقط در قالب محصول‌شان است یکی شعر سروده و دیگری فلسفه نوشته است و دیگرانی که متون حقوقی، پزشکی، تاریخی، ریاضی، ارتباطی و... نوشته‌اند. یثربی همانقدر آسان فلسفه می‍‍نویسد که شهریار، دلنوازانه شعر می‌گوید و شهریار همانقدر شورانگیز غزل می‌خواند که یثربی روشنگرانه تحلیل می‌کند. هر دوی آنها، این سادگی، شورانگیزی، دلنوازی و  روشنگری را مدیون همان قافیه نخبه‌ساز یعنی همان کوهپایه‌های معتدل آذربایجان هستند، بله معتدل به معنی واقعی کلمه، هیچ‌یک از آنان شنل خشونت بر دوش نیانداخته‌اند.

گفتگوی سه ساعته ما با فیلسوف منتقد چه‌ها که نمی‌تواند نداشته باشد. این گفتگوی خواندنی به ما می‌گوید که چرا  فیلسوف زمانه ما سهروردی زنجانی را می‌سراید و چگونه منتقد منیت‌های روشنفکری زمانه ما می‌شود و چقدر بر کج‌فهمی‌ها می‌شورد و با چه اضطرابی دل‌نگران زبان مادری خویش است و چه‌سان دلتنگ فهم و توسعه و باور علوم انسانی است... .

  • اصغر زارع کهنمویی