پس از لوزان / آرمان
لوزان مقصد آخر دیپلماسی دولت اعتدال نیست قطعا ظریف و همقطارانش راه دشواری پیشرو دارند؛ اما پس از لوزان، برای دولت روحانی، دیپلماسی بخصوص «مذاکره» نباید اولویت نخست، پروژه حیاتی و گرانیگاه کابینه باشد. اینک باید از انرژی، موقعیت و ظرفیت توافق لوزان برای آغاز قدرتمند و پیشبرد جدی پروژههای داخلی بهره برد. متاسفانه دولت اعتدال هرگز از توافق ژنو برای راهبردهای داخلی بهرهبرداری نکرد اما نباید فرصت لوزان را از کف داد. روحانی اکنون یکی از نفسگیرترین پروندههای سیاسی کابینه را به هدف نزدیک کرده است. او وقت و انرژی بسیاری برای فرجام این پرونده بزرگ صرف کرد. اتکای صرف او به مذاکرات هستهای، قمار بزرگی بود که اگر شکست میخورد، دولت اعتدال بهتلخی سقوط میکرد.
آنچه در ایران پس از لوزان حکم خواهد راند، عقلانیت و بلوغ سیاسی است. بازندگان بزرگ لوزان کسانی هستند که خردورزی و منفعتاندیشی را تعطیل کردند و میلیاردها میلیارد دلار ضرر به منافع ملی کشور زدند. لوزان پیام صریحی به آنان و هواداران آنان است که از لشکرکشی برای ورود دوباره به ارکان قدرت از جمله مجلس دست بکشند تمام راهها برای آنان بسته شده است. لوزان سنگ قبر زرینی برای افراطگرایان بود و همزمان پایان زمانه محافظهکاری اصحاب اعتدال است. وقت آن رسیده که دولتمردان سر از سکوت و بیعملی سیاسی درآورند و پردهها را براندازند. چه بسیار سخنها که به خاطر شرایط حساس مذاکره، در حلقومها مانده است. چه بسیار پروندههایی که بهخاطر مصلحتهای دیپلماتیک رازگشایی نشدهاند. چه بسیار کاسبانی که بر شاخ وضعیت قرمز نشسته و همچنان عناوین مدیریت و معاونت را یدک میکشند. هنوز نسیم اعتدال و پیام اصلی مردم در 22 خرداد بر بخش بزرگی از سطوح قوه اجرایی نوزیده است. وقت آن است که این موج تمام پلشتیهای پیشین را بشورد و به زبالهدان بسپارد. لوزان یعنی وقت سرشماری نیکان و دوراندازی بدیها. اکنون وقت آن است که برای بخش داخلی کابینه دولت اعتدال مردانی از جنس ظریف مدیریت کنند. زمان تحمل تحمیلیها سرآمده است. لزومی به تکیه صرف به تکژنرالها نیست. کابینه کاریکاتوری، کابینه شکستخورده است.
ایرانِ پس از لوزان دیگر نمیتواند مجلس ضعیف و ناهمگون را تحمل کند. مجلس کشوری با قدرت چانهزنی بالا باید قدرتمند و متخصصتر باشد. برنامهریزی دقیق برای مجلس پس از لوزان باید پروژه بزرگ دولتیها و هواداران دولت باشد. دولتمردان میدانند که برد لوزان میتواند دروازههای مجلس را به روی آنان بگشاید. اما بدون اجرای پروژههای خردتر نمیتوان برنده انتخابات مجلس شد. برنامه مجلس را باید دولت و جامعه مدنی همزمان اجرا کنند. ایجاد فضای باز سیاسی، راهاندازی و حمایت رسانههای موثر، ترمیم کابینه، تغییرات کلیدی در سطوح کلان وزارتخانهها و نگارش و آمادهسازی لوایح کلیدی از جمله برنامههای جدی دولت برای ایران پس از لوزان باید باشد و هوشیاری فعالانه، مدیریت و انتشار رسانههای قدرتمند، تاسیس نهادهای مردمی جدید، مدیریت احساسها و تواناییهای نسل تازهنفس، بهکارگیری تخصص و مهارتهای جوانان و برنامهریزی برای تربیت و ورود طبقه جدید سیاستورز به لایههای حاکمیتی باید برنامه جامعه مدنی باشد.
آزمون «داخل» برای روحانی بسیار سختتر و نفسگیرتر از پروژه «خارج» خواهد بود. اگر روحانی بتواند، پروژههای اصلاحی و توسعهای را در داخل خوب مدیریت کند باید نوید ماندگاری اندیشه اعتدال را برای دهههای متمادی در سپهر سیاسی ایران داد. پروژههای سیاسی و اقتصادی داخلی، نیازمند حضور ژنرالهای سیاسی و اقتصادی بزرگی است. بیش از هرچیز باید دید آیا در متن دولت و از جمله در اندیشه شخص روحانی، ارادهای برای پیشبرد برنامههای داخلی همچون برنامه مذاکره هست یا نه؟ اگر دولتمردان مدعی وجود اراده تغییر در متن کابینه هستند، باید قبل از هر چیز به فکر احیای شایستهسالاری و بازگشت «نخبگان بایگانیشده» به متن مدیریت و تصمیمگیری باشند. درباره ضرورت فعال کردن نخبگان بایگانیشده سخن بسیار است و در این مقال نمیگنجد.
منتشر شده در روزنامه آرمان - 16 فروردین 94 لینک