غروب تلخ دریای شور / صبح آزادی
جامعه ایرانی، جامعه سوگواری است، سوگوار فراقها و فقدانهای بسیار. انگار تاریخ جدید ما را با فراق و فقدان نوشته اند. تقریبا هیچیک از دهههای سده اخیر بیتجریه فاجعهای تراژیک سپری نشده است؛ از غم جداییها و ناکامیها تا رنج استبدادها و انقلاب ها و جنگ های مدام. ناقوس غم اینبار اما، در شمالغرب نواخته شد؛ دریاچه ارومیه هم غزل خداحافظی سر داده و پای به عدم نهاده است. هیچکس باور نمیکرد، کفنها کفاف قامت عروس فیروزهای آذربایجان را بدهند. دریا چنان پرخروش و افسونوار بود که خشکیاش، قصه پریشانگویان تلقی میشد. کسی هشدارها را جدی نمیگرفت.
اعتراضهای مدنی
خشکی دریا، حدیث دو هفته اخیر نیست، 15 سال آزگار، دوستداران محیط زیست و فعالان مدنی آذربایجان، مدام فاجعه را هشدار میدهند. گویا، تنها زمانی گوشها حساس و شنوا میشوند که همه مشکلات، حتی بحران زیستمحیطی نیز، جلوه سیاسی و امنیتی به خود بگیرد. تنها بعد از یک هفته اعتراض مدنی در آذربایجان، لحن دولتیان و مجلسیان عوض شد. مساله دریا به صدر مباحث جلسه هیئت دولت رفت. معاون پارلمانی از تخصیص 900میلیون دلار برای انتقال آب ارس و زاب خبر داد. از مجلس خبر رسید زودی، نشست طراحان طرح دوفوریتی نجات دریاچه در کمسیون کشاورزی مجلس تشکیل می شود. وزارت نیرو، از رائه راهکارهای متنوع 5 ساله سخن گفت. رییس سازمان محیط زیست اعلام کرد با برنامه 5ساله، غفلت 50ساله جبران می شود.
واکنشهای عجولانه
اگرچه همین اظهارات صریح و سریع، جای شکر دارد اما به نظر میرسد این رفتار عجولانه و واکنشی درمانگر نخواهد بود همانطور که نایب رییس کمیسیون کشاورزی مجلس گفت: : اجرای تصمیمهای عجولانه برای نجات دریاچه ارومیه را خطرناک خواند. باید پرسید چرا مسوولان دولتی و نمایندگان مجلس، تنها دو هفته بعد از بعد از رد طرح دوفوریت نمایندگان آذربایجان، اینک، اینقدر جدی و عملگرایانه سخن میگویند؟ آیا حتما باید برای حل فاجعه زیست محیطی بسیار مهمی چون خشکی دریاجه ارومیه، اعتراض خیابانی شکل بگیرد تا گوش ها بشنوند و زبان ها بچرخند؟ آیا نمی شود قبل از هرگونه اعتراضی و پیش از سیاسی شدن مساله، در فضایی آرام بدان اندیشید؟
برخوردهای امنیتی
اعتراض های اخیر، متوجه بیتوجی و بی اعتنایی مسوولان است. اگر دولتیان و مجلسیان، پیش از این اعتراضات، مثل روزهای اخیر، با عزم جزم سخن می گفتند، هرگز شهرهای آذربایجان شلوغ نمی شد. آنان که هفته قبل به خیابان آمدند، به همین بی اعتنایی مسوولان به خشکی دریا اعتراض داشتند اعتراض آنها مدنی و زیست محیطی بود، اما با آنان برخورد امنیتی شد تا اینکه معصومه ابتکار رییس اسبق سازمان محیط زیست کشور در گفتگو با ایلنا بر این برخوردها اعتراض کرد: با فعالان محیط زیست برخورد امنیتی نکنید.
نجات دریا، آزمون کارآمدی نظام
روزهای گذشته فرصت بزرگی برای اندیشیدن بود اندیشه بر اینکه دیگر جای درنگ نیست. به گفته محمدباقر صدوق معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست دریا با کسی شوخی ندارد اگر اقدام عملی و عاجل نشود، می خشکد. نجات دریا، آزمون بزرگ کارآمدی نظام است. اگر دریا بخشکد، سوای فجایع و نتایج زیست محیطی و حقوق بشری آن، اعتبار نظام لکه دار میشود. چگونه ممکن است کشوری که بنابه اظهار مسوولان، پیشرفته ترین فناوری های امروز جهان را داشته باشد اما نتواند برای دریای زیبای خود کاری بکند؟ مگر میشود کشوری هستهای، فضایی، رویانی، موشکی و ... باشد اما دریایش دستی دستی بخشکد؟
کدام دریا؟
دریاچه ارومیه با 5 هزار و 700 کیلومتر مربع وسعت، بزرگترین دریاچه داخلی ایران و از نظر سطح آبهای آزاد، بیستمین دریاچه جهان و پس از بحرالمیت شورترین دریاچه جهان محسوب میشود. طول دریاچه از 130 تا 146 کیلومتر و عرض آن از 58 تا 15 کیلومتر (بین کوه زنبیل و جزیره اسلامی) متغیر است. دریاچه ارومیه و جزایر متعدد آن به لحاظ ویژگیهای منحصربهفرد اکولوژیکی از سال1346بهعنوان منطقه حفاظت شده(مصوبه شماره یک شورای عالی حفاظت محیط زیست کشور) مطرح و و طبق مصوبه شماره 63 همان شورا در سال 1354 به پارک ملی ارتقا یافت. این دریاچه به همراه 102 جزیره آن(که متاسفانه برخی دیگر به عنوان جزیره شناخته نمی شوند) از سال5613 بهعنوان ذخیرهگاه بیوسفر در برنامه «انسان و کره مسکونیMAB» سازمان یونسکو معرفی و در آن ثبت شده است. در سال1354 دریاچه ارومیه و تعدادی از دریاچههای آبشیرین جنوبی آن بهعلت دارا بودن معیارهای جهانی کنوانسیون حفاظت از تالابها (رامسر1971) در لیست تالابهای کنوانسیون قرار گرفته است و همچنین از سوی مؤسسه بینالمللی تالابها نیز به عنوان یکی از مهمترین مناطق مهم پرندگان انتخاب شده است ولی هماکنون بهدلیل مشکلات زیستمحیطی در لیست تالابهای در معرض تغییرات شدید اکولوژیکی قرار دارد.
آغاز پایان
ازسال آبی 74-75 تاکنون رقوم ارتفاعی سطح تراز آب دریاچه ارومیه سیر نزولی پیدا کرده و در طول سالهای اخیر آب دریاچه بیشتر از شش متر کاهش داشته است. به گفته مدیر کل محیط زیست آذربایجان غربی دریاچه در قسمتهای جنوبی تا 10 کیلومتر پسروی کرده و در حال حاضر میزان نمک در دریاچه ارومیه به 380 تا 400 گرم در لیتر رسیده و این نمک، کریستالیزه شده که وضعیت بسیار خطرناکی است. این مقام مسئول اضافه میکند که از 5 هزار و 700 کیلومتر مربع مساحت دریاچه ارومیه 2 هزار و 700 کیلومتر مربع آن تبدیل به شوره زار شده و آبهای زیرسطحی نیز شورتر میشوند تا جایی که چندین روستای حاشیه دریاچه هم اکنون خالی از سکنه شدهاند. تعدادی از جزیرههای این دریاچه که زمانی دارای آب شیرین و سرسبز بودند، هم اکنون به خشکی متصل شدهاند.
انسان، عامل خشکی دریا
دریا میخشکد نه به دلیل مشیت الهی و قهر طبیعی طبیعت، بلکه به دلیل حماقت انسان. برای انسانی که بر دریا و خشکی آذربایجان تصمیم می گیرد، دریا و خشکی هیچ اهمیتی ندارد، آنچه او می خواهد، فریب عوام است و گذر ایام. دولت سنگ و سیمان روی هم می چیند و سد و جاده می سازد تا بگوید که «می تواند» و کشاورز دور از چشم کور مجری قانون، چاهی پرآب و کوتاه می کند تا مزرعه کوچک خود را آبیاری نماید. اما نه دولت می فهمد که چه تخم نحسی در این خاک پاک می کارد و نه کشاورز می داند چه چاه آتشینی برای آینده آذربایجان می کند.
اگر دریا بخشکد
بسیاری از کارشناسان محیط زیست، فاجعه را بسیار بزرگ قلمداد می کنند. خشکی دریا، پیامدهای تلخ بسیاری خواهد داشت. تنها مساله زیستمحیطی صرف نیست، پایان تلخ دریای شور، تنها پایان یک دریا نیست، پایان حیات در سرزمین «عاشیق»هاست. دریاچۀ ارومیه، رمز حیات در آزربایجان است. جایگاه موثر و انکارناپذیر این دریاچه در اکوسیستم شمال غرب فلات ایران، موید این مدعااست، اگر بخشکد هارمونی زیست محیطی آزربایجان بکلی دگرگونشده و کویری نمکین به مساحت ششصدهزار هکتار در دل «بهشت شدادیِ» جهان خواهدشد. آبوهوای زیبا و معتدل آذربایجان به گرمسیری بدل شده و بهجای نسیم صبای همیشگی، طوفان های نمکین بر «خطه افلاکیان» خواهدوزید.
انسان، عامل خشکی دریا
دریا میخشکد نه به دلیل مشیت الهی و قهر طبیعی طبیعت، بلکه به دلیل خریت انسان. برای انسانی که بر دریا و خشکی آذربایجان تصمیم می گیرد، دریا و خشکی هیچ اهمیتی ندارد، آنچه او می خواهد، فریب عوام است و گذر ایام. دولت سنگ و سیمان روی هم می چیند و سد و جاده می سازد تا بگوید که «می تواند» و کشاورز دور از چشم کور مجری قانون، چاهی پرآب و کوتاه می کند تا مزرعه کوچک خود را آبیاری نماید. اما نه دولت می فهمد که چه تخم نحسی در این خاک پاک می کارد و نه کشاورز می داند چه چاه آتشینی برای آینده آذربایجان می کند.
دریا فدای انرژی
دریایی که زمانی زیستگاه آرتمیا بوده، اینک آشغالدونی صنعتی شدهاست. دریایی که زمانی رودهایی چون جیغاتی ( زرینه رود ) ، تاتااو (سیمینهرود) ، باراندوز، گدار و… به آن سرازیرمیشدند، اکنون هیچ آبی از هیچ رودی دریافت نمیکند و بهجای آب، فاضلاب کارخانههای صنعتی روانه دریا میشوند. سدهایی غول پیکر برای تولید برق ساختهاند و دریا را فدای انرژِی کردهاند. گویا قرار است تمام ایران حتی دریاهایمان نیز، فدای انرژی شود.
فاجعه ملی است
فاجعه، ملی است. برای عبور از این فاجعه، نمی توان تنها، به اعتبار دو استانِ کم اعتبار با مدیرانی کوتاهقد، تکیهکرد. باید همه ایران به عرصه پیکار آید. باید اعتباری کلان برای این مسئله تخصیصیابد و هیئتی مرکب از تمامی دستگاه های سیاسی، زیست محیطی، امنیتی، راه ترابری، کشوری و لشکری تحت نظارت عالیترین مقام اجرایی و حتی سیاسی کشور تشکیل شود. طوفان نمک در راه است. گَرد این طوفان اگر چه پیش از همه، بر چشم آذربایجان خواهدرفت، اما در درازمدت، به تمام ایران زیان جبرانناپذیری خواهدزد. با از بین رفتن دریاچۀ نمکین، فلات ایران فلج خواهدشد. این تنها وظیفه آذربایجانیها نیست که همواره در هر فرصتی فاجعه را گشوزد می کنند، این وظیفه همه فعالان سیاسی، اجتماعی و محیط زیست کشورمان است تا هرچه درتواندارند برای نجات دریاچه ارومیه تلاشکنند..
خشکی دریا و ایجاد 36 هزارهکتار کویر نمک
هماینک همپالهِ سالیانِ دورِِ سهگانهِ خزر، عمان و خلیج فارس، بدون دخالت کمترین نیروی خارجی و تنها بر اثر سوءتدبیر خودمان از کف میرود. اگر خدای ناکرده، همین امروز، نیرویی متخاصم بخواهد از گوشهای وارد ایران شود و بخواهد تکهای از خاک میهن را جداکند، در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، کشور با تمام قوا، خود را آماده نبرد میکند. رسانه ها، دانشگاه ها، حوزه های علمیه، ادارات، نهادها، سازمان ها، نیروهای نظامی، قوای سه گانه، بیمارستان ها، همه و همه بسیج میشوند تا نگذارند یک وجب از خاک پاک، به دست بیگانه بیافتد. فاجعه دریاچه، کمتر از حمله خارجی نیست. اینجا 36 هزارهکتار زمین برای همیشه، به کویر نمک تبدیل میشود و نه تنها از بین نمیرود، بلکه تمام شمال غرب ایران را نیز با خود به گنداب میکشد. اگر دریا خشکشود، لکه ننگی می شود بر محیط زیست شمال ایران، آنگاه همۀ دولتهای بعد از خشکی دریا، برای کاستن از آثار مخرب آن، باید میلیاردها دلار خرجکنند تا کمی از عمق فاجعهبکاهند.
فاجعه ای فراتر از حمله خارجی
هشدار! اگر در جنوب ایران نام خلیج فارس جعلمیشود، در شمال آن، تمام دریاچه ارومیه نابودمیشود. اگر بخشکد، دیگر در هیچ مرحلهای از تاریخِ آینده، با هیچ قدرت نظامی و اقتصادی نمیتوان، دریاچه را به ایران برگرداند. اگر برود، برای همیشه خواهدرفت. نگذاریم دریای زردشت بمیرد. به گفته جمشید انصاری، 18 استان کشور از این فاجعه، ضرر خواهند دید و به گفته آقایی نماینده سلماس، 16 میلیون نفر، دچار بحران خواهند شد.
سهمناکتر از زلزلۀ تهران
زلزله تهران به دلیل نتایج بسیار تلخ و خسارت سرسامآور آن، خواب از چشم سیاستمداران و شهروندان ربودهاست، اما چرا ایرانیان از فاجعه ای به مراتب بزرگتر از آن، هراسیندارند؟! زلزله تهران در بزرگترین مقیاسِ ممکن، ویرانی و خسارت سنگین اما معین خود را یکبار برای همیشه برجای میگذارد و آثار آن، روزی محومیشود و با بازسازی دوباره، به تاریخ میپیوندد. اما فاجعه خشکشدن دریاچهارومیه، فاجعهایاست برای همیشۀ تاریخ، با خساراتی بسیار سنگین و تخمین ناپذیر.
فراتر از انفجار اتمی
نمیتوان عمق فاجعه را درککرد. فاجعه نه تنها فراتر از زلزلهاست که فراتر از انفجار اتمی است. انفجار اتمی تنها محدوده انفجار را ویرانمیکند و بعد از چند دهه تاثیر، آن در محدودهای مشخص، کم کم به حداقل میرسد. اما در فاجعه خشکی دریاچۀ ارومیه، بخش بزرگی از شمال غرب ایران به بیایان نمک تبدیل می شود و بهجای جلگه های حاصل خیز آذربایجان با آب و هوای معتدل آن، شاهد به سرزمینی لم یزرع با آب و هوایی بسیار گرم خواهیمبود.
فاجعهای برای پنج کشور ایران، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و عراق
فاجعه خشکی دریاچه ارومیه، فاجعهای فراملی هم است. پنج کشور ایران، آزربایجان، ارمنستان، ترکیه و عراق بطورمستقیم با این فاجعه روبرو هستند. با خشکی دریا، اکوسیستم منطقه به هم میخورد و آب و هوای همه کشورهای منطقه تحت تاثیر قرارمیگیرد. باید برای رهایی از بحرانی بسیار نزدیک، افزون بر تلاش ملی، سران کشورهای نامبرده با ایجاد تشکیلاتی بینالمللی به نجات دریاچه بپردازند.
فاجعه ای فراتر از مرزهای سیاسی
فاجعه، از منظر حقوق محیط زیست بایستۀ بررسی است. کرهای کوچک برای حیات موجودات زنده بیشمار، بیش از هر زمان دیگری به صیانت همهجانبه نیازدارد. نقشه طبیعی کره، مرز سیاسی را نمی فهمد. اگر در گوشهای از آن، تغییرات زیست محیطی عمیقی همچون خشکی دریاچه ارومیه صورت پذیرد، بیتردید بر روند طبیعی اکوسیستم جهان تاثیرخواهدگذاشت. حقوق محیط زیست هرگونه تخریب و تهدید کرهخاکی را که محمل حیات انسان است، محکوم کردهاست. بجاست فعالان زیستمحیطی جهان از عمق فاجعه آگاه شوند و برای جلوگیری از خشکی دریا اقدامی جدی کنند.
فاجعهای برای بشریت و فراتر از سونامی سومالی
تراژدی دریاچه ارومیه، تنها یک فاجعه زیست محیطی نیست، ضایعه ای بشری است. با خشکی دریا مردم منطقه برای همیشه، گرفتار خشم شور طبیعت خواهند شد. گلوی آذربایحانی پر از گرد نمک می شود و دیدگان او به جای نظاره مزارع سرسبز و باغ های سیب و انگور و گردو و… نمکزارهای ویرانگر را تحمل خواهد کرد. خشکی این دریا، می تواند آذربایجان را چنان گرفتار مصیبت طبیعت کند که هرگز نتواند پای بر حقوق نخستین خویش بفشارد. جهان باید سومالی دیگری را در سرزمین زردشت تجربه کند. نمی گویم عزمی برای خشکی دریا جزم بوده است، اما به جرات می گویم بی توجهی مطلق و عدم اتخاذ تدابیر جدی برای جلوگیری از این بحران بزرگ، عمدی بوده است.
اجرای ضربتی همه راهکارها، تنها راه نجات دریا
کارشناسان برای نحات دریا، راههای مختلفی پیشنهاد کرده اند که انتقال آب ارس و زاب، اصلاح مکانیسم کشاورزی و پایین آوردن راندمان آبیاری، توقف سدسازی و شکستن سدها، باروری ابرها و ...، از آن جمله است. همه این راهکارها، پرهزینه اند و زمانی بیشتر از عمر باقیمانده دریا می طلبند. تنها راه نجات دریا در این فرصت بسیار محدود، اجرای همزمان همه این راهحلها است.
باید در نخستین گام، بدون درنگ، همه سدهایی که به روی دریا بسته شده، شکسته شوند و در کنار آن، برای حداقل دو سال، تمام فعالیتهای کشاورزی منطقه تعطیل شود و دولت با حمایت مالی از کشاورزان، بیکاری آنها را جبران کند این کار سودآورتر از زمانی خواهد بود که تمام منطقه به کویر نمک تبدیل شود و کشاورزان منطقه، آواره شوند. همزمان پروژه باروری ابرها و عملیات انتقال آب رودخانههای ارس و زاب آغاز شود. این دو پروژه باید در کمترین زمان ممکن و به بهترین وجه صورت گیرد برای این کار، لازم است اجرای آن بر عهده بخش خصوصی موفق و موردتضمین قرار گیرد در این میان، نباید توان و تجریه شرکتهای خارجی را نادیده گرفت.