کمپین «اهدای زندگی»؛ کارزاری برای نجات سرطانیها / شرق
مرتضی پاشایی که مرد، نسل جدید غمباد گرفت. جوانان و نوجوانان گریان با تمام احساس، مرگ بر «مرگ» گفتند. مرگ، محرم یواشکیترین لحظههای آنان را گرفته بود. مرتضی پاشایی صدای آنان بود صدایی که «سرطان» خیلی زود، خفهاش کرد. سونامی سرطان چنان در این سرزمین تاخت و تاز میکند که تو گویی، برای بردن انسانها به گور، با وبا و حصبه سالیان ماضی کورس گذاشته است. من از ایدز آفریقایی و ابولای عربستانی سخن نمیگویم، من از سرطان ایرانی حرف میزنم؛ بیماری هولناکی که دوستان و کسان و نخبگان و معشوقهها و عاشقان ما را مییلعد.
این بار باید به حضور جدی یک «فوبیا» فرصت بدهیم تا در کلانترین و جدیترین حالت ممکن در نهاد ایرانیها شعلهور شود: سرطانفوبیا. بله باید از سرطان ترسید، باید به مبارزه و مقابله با آن پرداخت، باید درباره راههای پیشگیری از ابتلا به آن اندیشه کرد. باید مردم را آموزش داد. باید از همه احتمالات ابتلا به آن، پرهیز کرد. باید ترسید و خود را از این حیوان درنده بیصدا و بیغره نجات داد. اما کسانی که گرفتار این اختاپوس هراسناک هستند؛ چه کنند؟ آیا آنان باید بمیرند؟ آیا مرگ محتوم فرجام آنان است؟ نباید تلاشی برای نجات آنان کرد؟ علم پزشکی میگوید، میتوان شرایطی مهیا کرد که آنان به زندگی بازگردند. بخش بزرگی از این «شرایط» نه در اختیار جامعه مدنی که وابسته به آن بخش ا حاکمیت است که نظام سلامت را مدیریت میکند. رشد دانش پزشکی، کمکردن هزینههای درمان، توسعه صنعت بیمه و ترویج نیکوکاری در حوزه سلامت و ... همه از آن نوع اقدامات است که اراده نهاد قدرت و سرمایه را میطلبد.
اما چه کاری از دست جامعه مدنی برمیآید؟ من و تو برای نجات «مرتضی پاشایی«ها از مرگ محتوم چه باید بکنیم؟ آیا باید دست روی دست بگذاریم تا آنها بمیرند و خیابانها را از اشک پر کنیم؟ آیا کاری غیر از لایک کردن و ناله کردن داریم؟ آیا ما که نه در نهاد قدرت، تصمیمگیر هستیم و نه آنقدر پول داریم که به داد وضعیت نظام سلامت و صنعت بیمه برسیم، میتوانیم کاری بکنیم؟ یک کمپین جهانی بسیار مهم میگوید؛ بله ما میتوانیم کمک بسیار بزرگی به سرطانیها بکنیم. میتوانیم با یک حرکت بسیار کوچک، سهم بزرگی در نجات بیماران سرطانی داشته باشیم. ما میتوانیم «سلول بنیادی» اهدا کنیم. پزشکان میگویند این همان چیزی است که برای حفظ حیات سرطانیها بسیار حیاتی است. کمپین «اهدای زندگی» کمپینی است برای زندگی بخشیدن به بیماران مبتلا به سرطان از طریق عضویت در «بانک جهانی اهداکنندگان سلولهای بنیادی». به باور من، پیوستن به این کمپین برای نجات انسانها بسیار ضروری است. بیماران سرطانی در ایران به شدت نیازمند هدیه شما هستند. حواسمان باشد، ممکن است همین فردا، من و تو یا یکی از بستگان درجه یک ما، گرفتار این اختاپوس شود و ما این بار دربهدر دنبال سلول بنیادی باشیم.
پزشکان میگویند؛ سلول بنیادی (Stem Cell) وظیفه خونسازی در مغز استخوان رو انجام میدهد. بیمارانی که نوع خاصی از سرطان خون رو دارند به این سلولها نیاز دارند. اگر بیمار سرطانی نتواند فرد اهداکنندهاى پیدا کند، زندگیاش به خطر میافتد. نکته مهم اینکه سلولهای بنیادی هر کسی با بیمار همخوانی ندارد باید بانک بزرگی از سلول بنیادی ایجاد شود تا همه برای همه بیماران سرطانی، سلول بنیادی همخوان با آنها پیدا شود. نکته مهم اینکه در در گروههای نژادی، احتمال همحوان شدن بیشتر است. متاسفانه این بانک در ایران، بسیار ناچیز است و تعداد بسیار کمی از ایرانیها، عضو ««بانک جهانی اهداکنندگان سلولهای بنیادی» هستند. با توجه به اپیدمی سرطان در ایران، ضرورت و اضطرار گسترش این بانک و پیوستن به کمپین، بسیار واضح است.
درباره ضرورت و اهمیت اهدای سلولهای بنیادی و چند و چون پیوستن به کمپین اهدای زندگی، عضویت در این بانک جهانی و مهمتر از همه، نحوه اقدام به اهدای سلول، میتوانید به صفحات این کمپین در فضای مجازی مراجعه کنید. توضیح کوتاه اینکه، کسانی که در داخل ایران هستند، نیازی به ثبتنام اینرنتی ندارند، کافی است همه روزه، از ساعت، 8 صبح تا 12 ظهر به بیمارستان شریعنی مراجعه کنند. همه مراحل بسیار ساده، رایگان و بدون کوچکترین خطر و ضرر ممکن انجام میشود.
کمپین اهدای زندگی در ابتدای راه است. اگر خوب ترویج شود، مطمنا بخش بزرگی از جوانان گریان هفتههای گذشته، به آن میپیوندند. پیوستن آن جمعیت عظیم و ایجاد بانک بزرگ سلولهای بنیادی، نقطه روشن امید برای بیماران سرطانی خواهد بود. این کمپین اگر موفق شود، یک پیام بزرگ نیز خواهد داشت؛ جامعه مدنی میتواند نظام سلامت را از بحران نجات دهد. سرطان تنها یک مشکل است، نظام سلامت، مشکلات متعددی دارد که تجربه موفق کمپین اهدای زندگی میتواند، درباره دیگر مصائب سلامت ایرانیان نیز تکرار شود.