بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

 چه نسبتی بین اخلاق و علم است؟ آیا انفجار آگاهی‌ها، دامنه اخلاق را توسعه داده یا پرده‌ اخلاق دریده؟ آیا باید از گسترش تصاعدی علم، هراس داشت که مبادا مرزهای اخلاقی را درنوردد و هیچ نگذارد یا می‌توان امید داشت که علم‌افزایی می‌تواند به بسط مکارم اخلاقی بیانجامد؟ درباره همین نگرانی‌ها، در نهمین برگ اقتراح «اخلاق، فصل نخست تغییر» با دکتر ابوالقاسم فنایی، نواندیش دینی و استاد فلسلفه اخلاق در موسسه مطالعات اسلامی بیرمنگام، گفتگو کرده‌ایم. فنایی،  ناهمواری‌های اخلاق و علم را نه تقصیر علم و نه تقصیر اخلاق،  که تقصیر توسعه نامتوازن علم و اخلاق می‌داند و می‌گوید: «هر چه ما از نظر علمی بیشتر پیشرفت کنیم به اخلاق بیشتر نیاز خواهیم داشت تا قدرت ناشی از پیشرفت علمی را مهار کند و مانع سوء‌استفاده از آن شود.»

به نظر می رسد در سخن از نسبت علم و اخلاق، بیش از هر چیز باید مقصود خود را از این دو مفهوم تبیین کنیم. بطور کلی بفرمایید، علم چیست؟ اخلاق چیست؟

وقتی از نسبت علم و اخلاق سخن می‌گوییم، مقصودمان از «علم» یکی از امور زیر است: (1) خصوص علم تجربی، (2) مطلق دانش و (3) امر واقع یا واقعیت که موضوع/مُتَعَلَّق علم و دانش است. اما مقصود از اخلاق در این مقام عبارتست از «اخلاق هنجاری»، یعنی مجموعه‌ای از ارزشها و هنجارها که بناست راهنمای عمل فردی و جمعی آدمی به عنوان فاعل آزاد و مختار باشند.  

کانت، قلمرو علم را قلمرو ضرورت و قلمرو اخلاق را قلمرو آزادی می داند. در این صورت قلمرو اخلاق، وسیع تر از قلمرو علم نیست؟ در این باره برخی می گویند، اخلاق فراعلم است.

مقصود کانت از علم در اینجا خصوص علم تجربی است و مقصود او از ضرورت، «جبر حاکم بر طبیعت» است. علم تجربی متکفل شناخت قوانین حاکم بر عالم طبیعت است، و این قوانین جبری‌اند، یعنی بر ما تحمیل می‌شوند و ما نمی‌توانیم آنها را عوض کنیم. وقتی علم به ما می‌گوید: «آب در صد درجه حرارت به جوش می‌آید»، این گزاره علمی بیانگر یک ضرورت علمی/طبیعی یا فلسفی است، که از بیرون از قلمرو خواست و اراده ما سرچشمه می‌گیرد و بر ما تحمیل می‌شود. در قلمرو اخلاق ما با ضرورت دیگری مواجهیم که آن را «ضرورت اخلاقی» نامیده‌اند. بایدهای اخلاقی بیانگر ضرورت‌های اخلاقی هستند. از نظر کانت ضرورت‌های اخلاقی از اراده خود ما سرچشمه می‌گیرند و حکم عقل عملی‌اند. تفاوت ضرورت علمی و ضرورت اخلاقی در این است که در برابر ضرورت علمی ما دست بسته هستیم، اما در برابر ضرورت اخلاقی آزادیم، نه به این معنا که می‌توانیم آن را عوض کنیم، بلکه به این معنا که تکویناً می‌توانیم از آن پیروی کنیم یا نکنیم. وقتی اخلاق به من می‌گوید: «راستگویی وظیفه است»، یا «باید راست گفت»، آزادی تکوینی من سلب نمی‌شود؛ به لحاظ تکوینی من هنوز هم قادرم بین راست گفتن و دروغ گفتن دست به انتخاب بزنم. در حالی که در برابر ضرورت‌های علمی چنین انتخابی وجود ندارد.

من مقصود شما از وسیع‌تر بودن قلمرو اخلاق از قلمرو علم را نمی‌فهمم. اما در مورد اینکه «اخلاق فراعلم» است، این سخن را به چند معنا می‌توان تفسیر کرد. یک معنای درست این سخن این است که علم اخلاق یکی از شاخه‌های علوم تجربی نیست، یعنی شناخت بایدها و نبایدهای اخلاقی از رهگذر تجربه حسی و با استفاده از متد علوم تجربی امکان ندارد و احکام اخلاقی گزاره‌های علمی نیستند. معنای دیگر است که احکام اخلاقی «معرفت‌بخش» نیستند، یعنی بیانگر واقعیتی مستقل از عواطف و احساسات آدمیان نیستند.   

دیوید هیوم بر این اعتقاد است که اخلاق نه از علم که از احساس ناشی می شود. آیا چنین است؟ آیا این دو، از دو خاستگاه متفاوت می آیند؟

مقصود هیوم این است که داوری‌های اخلاقی گزاره‌هایی حاکی از واقعیتی عینی یا ذهنی نیستند. البته سخنان او در این زمینه ابهام دارد و تفسیرهای متفاوتی از نظریه اخلاقی او ارائه شده است. بر اساس یکی از این تفسیرها، امر اخلاقی/باید اخلاقی «مشروط» است، نه «مطلق»، بدین معنا که این باید صرفاً ناظر به «رابطه هدف و وسیله» است، نه ناظر به «هدف». از نظر هیوم، انتخاب هدف یک انتخاب عقلانی نیست و عقل در این مورد حرفی برای گفتن و حکمی برای صادر کردن ندارد، بلکه ما اهداف خود را بر اساس تمایلات و عواطف و احساسات خود انتخاب می‌کنیم. پس از انتخاب هدف، نوبت به «عقل ابزاری» می‌رسد که با بایدها و نبایدهای مشروط خود ما را در انتخاب بهترین وسیله و ابزار برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده راهنمایی کند. این بایدها و نبایدها مشروط‌ هستند بدین معنا که وجود و فایده آنها تا وقتی است که شخص مایل است به آن هدف خاص برسد و لذا اگر تمایل او در مورد هدف تغییر کند، این بایدها و نبایدها نیز بلاموضوع/لغو می‌شوند. فرض کنید من بر اساس علائقی که دارم تصمیم می‌گیرم در آخر هفته به مشهد بروم. از نظر هیوم عقل درباره اصل رفتن یا نرفتن به مشهد در آخر هفته هیچ حرفی برای گفتن ندارد، اما پس از اینکه من تصمیم خود را گرفتم می‌توان در انتخاب بهترین وسیله برای رفتن به مشهد مرا راهنمایی کند. اما حکم عقل در این زمینه مشروط است به اینکه من رفتن به مشهد در آخر هفته را به عنوان هدف خود انتخاب کنم. به محض اینکه من در تصمیم خود در رفتن به مشهد تجدیدنظر کنم، حکم عقل در مورد بهترین وسیله رفتن به مشهد نیز بلاموضوع خواهد شد.

بنابراین، از نظر هیوم عقل عملی اسیر و برده‌ی عواطف و احساسات است، یعنی حکم این عقل در چارچوب عواطف و احساسات معنا و موضوعیت پیدا می‌کند. دیدگاه هیوم در باب عقل عملی و عقلانیت عملی درواقع به معنای انکار عقل عملی است. زیرا عقلانیت ابزاری عبارتست از تطبیق عقلانیت نظری بر مورد انتخاب وسیله. این عقل نظری است که به ما می‌گوید بهترین، کم‌هزینه‌ترین و سریعترین راه رسیدن به یک هدف کدام است. کانت و فیلسوفان اخلاق پیرو او چنین دیدگاهی را قبول ندارند. همچنین فیلسوفان اخلاق واقع‌گرا این ادعا را رد می‌کنند که منشاء اخلاق عواطف و احساسات است. از نظر این فیلسوفان احکام اخلاقی بیانگر واقعیاتی عینی است که وابسته به عواطف و احساسات و باور و شناخت انسانها نیستند. بنابراین، می‌توان علمی داشت به نام علم اخلاق که وظیفه‌ی آن کشف و شناخت بایدها و نبایدها و خوبی‌ها و بدی‌های اخلاقی است، هرچند این علم از سنخ علوم تجربی نباشد. بنابراین، خاستگاه علم تجربی و علم اخلاق می‌تواند متفاوت باشد به این معنا که موضوع و روش شناخت این دو متفاوت است، نه به این معنا که موضوع یکی واقعیت‌هاست و موضوع دیگری عواطف و احساسات. در اینجا دو نوع واقعیت داریم که یکی را از طریق تجربه‌ی حسی و دیگری را از طریق تجربه‌ی اخلاقی می‌توان شناخت.        

اخلاق و علم؛ کدام بر هم مقدم اند؟

پرسش از تقدم چیزی بر چیزی وقتی مطرح می‌شود که بین آن دو چیز تعارضی برقرار باشد و ما ناگزیر باشیم یکی از آن دو چیز را برگزینیم و دیگری را فرونهیم و فدا کنیم. بر این اساس، می‌توان گفت که علم و اخلاق فی حد نفسه تعارضی با یکدیگر ندارند، چون درباره چیزهای متفاوتی سخن می‌گویند و سرشت‌شان یکی نیست، یعنی علم از مقوله توصیف و تبیین است و اخلاق از مقوله توصیه و تجویز. درواقع می‌توان گفت که ما هم به علم نیاز مبرم داریم و هم به اخلاق. سوء استفاده از علم نیز یک نقطه ضعف اخلاقی است و ربطی به خود علم ندارد، بلکه از پلیدی و تبهکاری سوء استفاده کنندگان سرچشمه می‌گیرد. به بیان دیگر، علم همچون یک ابزار است، و بسته به نیت و انگیزه کسانی که از این ابزار استفاده می‌کنند ممکن است از آن حسن استفاده یا سوء استفاده شود. بنابراین، هرچند بین خود علم و خود اخلاق هیچ تقدم و تأخری برقرار نیست، بین اخلاقی بودن و عالم بودن چنین چیزی برقرار است، یعنی اخلاقی بودن بر عالم بودن ارجحیت دارد و علم بدون اخلاق پیامدهای ویرانگری برای فرد و جامعه انسانی در بر دارد.     

به نظر می رسد زبان علم، زبان "هست"ها است و زبان اخلاق، زبان "باید"ها؛ با توجه به دیدگاه های شما درباره دانش و ارزش، آیا این دو، اساسا می توانند، خوانش همدلانه داشته باشند؟

این دوگانگی و تقابل مورد پذیرش بنده نیست؛ هم زبان اخلاق صرفاً زبان «باید»ها نیست و در قلمرو اخلاق نیز داوری‌های مشتمل بر «است» و «نیست» داریم، مثل وقتی که می‌گوییم: «راستگویی خوب است» و «ظلم بد است»، و هم زبان علم صرفاً زبان «هست»ها نیست و در قلمرو علم نیز داوری‌های مشتمل بر «باید» و «نباید» می‌توان داشت، مثل وقتی که می‌گوییم: «برای تبخیر کردن آب باید آن را تا صد درجه حرارت داد». اگر مقصودتان از «خوانش همدلانه» این باشد که آدمیان در زندگی فردی و جمعی خود هم به تحقیقات علمی بها بدهند و هم به ارزشهای اخلاقی پای‌بند باشند، پاسخ مثبت است، یعنی می‌توان این دو را با هم داشت. اخلاق با خود علم تعارض ندارد، بلکه با تمایلات شخصی و تعقیب منافع شخصی در خارج از چارچوب اخلاقیات منافات دارد، خواه فرد برای ارضاء این تمایلات و تعقیب منافع خود از علم سوء استفاده کند یا نکند. بنابراین، مهم این است که فرد از علم چگونه استفاده می‌کند؛ یعنی نحوه‌ی استفاده از علم به اخلاقی و غیر اخلاقی تقسیم می‌شود، نه خود علم. همچنین کسب برخی از دانشها و اطلاعات نیز از نظر اخلاقی جایز نیست، مثلاً تجسس در احوال شخصی دیگران و کشف و افشای اسرار خصوصی زندگی آنان از نظر اخلاقی نارواست. اما این امور درواقع مقتضای اخلاق در قلمرو کسب معرفت و استفاده از آن است و به خود علم از آن نظر که علم است ربطی ندارد.       

برخی بر این اعتقاد هستند که علم بدون اتکا به اخلاق، بی بنیاد و پوچ است. آیا شما این سخن را می پذیرید؟ آیا می توان از ترکیب "علم اخلاقی" یاد کرد؟

این بستگی دارد به معنایی که شخص از «بی بنیاد بودن» و «پوچ بودن» مراد می‌کند. علم مبنای خاص خود را دارد و تا وقتی ناظر به واقع است، به میزانی که از واقعیت مورد بحث پرده برمی‌دارد و ما را به آن نزدیک می‌کند به لحاظ معرفت‌شناسانه واجد ارزش و اعتبار خواهد بود، یعنی از این منظر نمی‌توان گفت که پوچ و بی‌بنیاد است. بله می‌توان ادعا کرد که پیشرفت علمی بدون مراعات ارزشهای اخلاق آکادمیک یا ممکن نیست و یا سرعت مطلوب را نخواهد داشت. همچنین می‌توان ادعا کرد که علم بدون اخلاق تیغی است در کف زنگی مست یا چراغی است در دست دزد. درواقع به میزانی که علم ما بیشتر می‌شود، قدرت تصرف ما بیشتر می‌شود و هرکه قدرت بیشتری دارد نیاز بیشتری به اخلاق دارد. بنابراین، اگر منظورتان از «علم اخلاقی» این است که ما از علم در چارچوب ارزشهای اخلاقی استفاده کنیم، یعنی هم در مقام کسب علم و هم در مقام استفاده از آن ارزشهای اخلاقی مربوطه را مراعات کنیم، پاسخ مثبت است.     

در برابر، آیا می توان از علمی بنام علم اخلاق سخن گفت؟

بله، اما به شرطی که مراد از علم در این ترکیب علم به معنای دانش باشد، نه خصوص علم تجربی. چنین علمی هم ممکن است و هم موجود و هم مطلوب.

برخی می گویند، دانش جدید غایت اخلاقی ندارد، آیا می توان به دانش جدید اینقدر بدبین بود؟

غایت دانش کشف حقیقت است آن گونه که هست. اما گاهی اوقات کشف حقیقت از نظر اخلاقی یک ارزش و وظیفه محسوب می‌شود و گاهی نه. من مقصود گوینده این سخن را درک نمی‌کنم. اگر مقصود این است که کسانی که پیدایش و پیشرفت علم جدید مرهون تلاش و کوشش آنهاست در فعالیتهای علمی خود انگیزه اخلاقی نداشته‌اند، در این صورت این ادعا صرفاً در مورد برخی از این افراد صادق است، نه در مورد همه آنها، و به هر تقدیر ربطی به سرشت و ماهیت علم جدید ندارد، بلکه ادعایی است در مورد «عالمان»، نه در مورد «علم». واقع نمایی علم ربطی به انگیزه عالمان ندارد. علوم مدرن و پیشامدرن را به انگیزه‌های متفاوتی می‌توان تأسیس کرد و بسط داد. برخی از این انگیزه‌ها از نظر اخلاقی رواست و برخی دیگر ناروا. اما اگر مقصود این است که در مورد خود علم جدید از آن نظر که جدید است داوری اخلاقی کنیم و خوبی و بدی آن را در ترازوی اخلاق بسنجیم، به نظر می‌رسد که در این مورد نیز حکم کلی نمی‌توان صادر کرد. به نظر من چیزی که از نظر اخلاقی اهمیت دارد و ما باید نسبت به آن حساس باشیم خود علم جدید نیست، بلکه واکنش انسان در برابر این علم است که همان حسن استفاده یا سوء استفاده از ان است.  

آیا بداخلاقی در جهان امروز، به علم جدید نیز برمی گردد؟ علم جدید در بسسط یا قبض اخلاقیات چه نقشی داشته است؟

این ادعا درست است که پاره‌ای از رفتارهای ناروای اخلاقی مخصوصاً در ابعاد گسترده ان که در جهان مدرن از ادمیان سر می‌زند و در جهان پیشامدرن مقدور آدمیان نبوده است از تبعات پیشرفت‌های علمی است. یعنی پیشرفت‌های علمی امکان انجام چنین کارهایی را برای بشر فراهم کرده است. اما این امر بیشتر از انکه تقصیر علم باشد تقصیر توسعه نامتوازن علم و اخلاق است. پیشتر گفتم که هرچقدر که ما از نظر علمی بیشتر پیشرفت کنیم به اخلاق بیشتر نیاز خواهیم داشت که قدرت ناشی از پیشرفت علمی را مهار کند و مانع سوء استفاده از آن شود. 

برای مثال، همسان‌سازی به عنوان محصول علم جدید، چالش های اخلاقی بسیاری ایجاد کرده است. چگونه می توان علمی را که بی محابا مرزهای اخلاقی را در هم می کوبد، در مهار اخلاق درآورد؟

«همسان‌سازی» محصول علم جدید نیست، بلکه «امکان» همسان‌سازی است که محصول علم جدید است، یعنی علم جدید قدرت اینکار را برای بشر فراهم کرده است. اما علم جدید نه ما را به انجام اینکار دعوت و تشویق می‌کند و نه ما را از انجام اینکار نهی می‌کند، یعنی از نظر اخلاقی بی‌طرف و خنثی است. بنابراین، اصولاً برای علم امکان ندارد که مرزهای اخلاقی را در هم بکوبد. این عالمان و دانشمندان هستند که یا از علم خود حسن استفاده می‌کنند و ارزشهای اخلاقی را نقض نمی‌کنند و یا از آن سوء استفاده می‌کنند و مرزهای اخلاقی را نادیده می‌گیرند. بنابراین، چیزی که باید با تکیه بر اخلاق آن را مها رکرد خود علم نیست، رفتار عالمان در مقام استفاده از علم است. صرف اینکه امروزه ما در اثر پیشرفت‌های علمی قدرت شبیه‌سازی پیدا کرده‌ایم به ما نمی‌گوید که اینکار اخلاقاً درست و مجاز است یا اخلاقاً نادرست و غیر مجاز است، یا تحت شرایط خاصی درست و در صورت فقدان آن شرایط نادرست است. این احکام اخلاقی مبنای خاص خود را دارند.   

علم جدید در کنار خدمات بزرگ، مصائب جدیدتر و رنج های جدیدتری همچون بمب اتم، بر انسان تحمیل می کند، در این میان،  اخلاق چه جایگاه و نقشی باید و می تواند ایجاد کند؟

در این مورد نیز سوء استفاده از علم در توسعه تکنولوژی‌های ویرانگر را نباید به پای علم نوشت. البته یکی از راه‌های جلوگیری از این سوء استفاده نیز تعلیم و تربیت اخلاقی است. اما این نکته را هم باید در نظر داشت که این راه همواره مقرون به توفیق نیست، چون تا انسان همین انسان است آزادی و اختیار با او همراه است و قدرت انتخاب بین خیر و شر نیز همواره در دسترس اوست، و لذا اگر دانشمندی توصیه‌های اخلاقی را نادیده بگیرد و از دانش و تخصص خود سوء استفاده کند، باید از طریق راه‌های دیگری برای جلوگیری از سوء استفاده او اقدام کرد.  

عمده چالش ‌های پیشاروی اخلاق و علم اینها هستند؛ استفاده از حیوانات درتحقیقات، خسارت احتمالی محیطی، مشارکت سوژه های انسانی در پژوهش، نگرانی ها درباره کاربردهای احتمالی نتایج تحقیقات و تخصیص منابع کمیاب و نگرانی برای محیط زیست و ... . برای این چالش ها، چه باید کرد؟

در تمام این موارد ما با افزایش قدرت آدمیان در اثر پیشرفت‌های علمی مواجهیم. و یکی از راه‌های نسبتاً مؤثر برای جلوگیری از سوء استفاده از این قدرت نیز تلاش برای مهارکردن آن با اخلاق است. به همین جهت در فلسفه اخلاق مدرن فیلسوفانی که در بخش اخلاق کاربردی تحقیق می‌کنند هم و غم‌شان کشف و تنسیق مقتضیات اخلاق در مورد این موضوعات و سایر موضوعات خاصی از این دست است. اما روشن است که کشف مقتضیات اخلاقی مربوط به یک حوزه خاص نخستین گامی است که در راستای مهار قدرت در آن حوزه می‌توان و باید برداشت. برخی از گام‌های دیگری که در این مورد باید برداشته شوند عبارتند از تعلیم و تربیت اخلاقی و پرورش وجدان اخلاقی حرفه‌ای، برانگیختن حساسیت‌های اخلاقی شهروندان و جلب توجه افکار عمومی و نیز فراهم کردن ضمانت اجرایی حقوقی و غیر حقوقی برای حصول اطمینان بیشتر از مراعات ارزشهای اخلاقی در این قلمروها.

 

 

  • اصغر زارع کهنمویی

اخلاق و علم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی