بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

رسانه اخلاق‌مدار چگونه رسانه‌ای است؟ چگونه می‌توان روزنامه‌نگار ماند و اخلاقی عمل کرد؟ اخلاق حرفه‌ای مطبوعات چیست و سنت روزنامه‌نگاری ایرانی چگونه پیوندی با آن دارد؟ مرزهای روزنامه‌‌نگاری، حریم خصوصی، پرسش‌گری و سیاست‌ورزی کجاست؟ آیا روزنامه‌نگار حرفه‌ای می‌تواند، سیاست‌ورزی کند؟ در یازدهمین برگ اقتراح «اخلاق، فصل نخست تغییر» در گفتگو با دکتر حسن نمک دوست به نسبت اخلاق و رسانه  می پردازیم. این استاد روزنامه نگاری، اخلاق را جزو لاینفک روزنامه نگاری می‌خواند و ضمن تبیین مرز مصلحت روزنامه، حق آگاهی بخشی، اصالت را به اخلاق می دهد.

 

توضیح شرق: دومین برگ پرونده اخلاق که در تاریخ 23مهر90 در صفحات 16 و 17ضمیمه شرق منتشر شد، به گفتگویی با دکتر کاظم معتمدنژاد و یادداشتی از دکتر حسن نمک دوست اختصاص یافته بود. در این پرونده، متاسفانه به دلایل فنی، یادداشت دیگری جایگزین یادداشت دکتر نمک‌دوست شده بود که ضمن اعلام این اشتباه، از آقای دکتر نمک دوست عذرخواهی می کنیم.

 

مراد از اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری چیست؟

برای پاسخ به سوال شما باید به این پرسش پاسخ بدهیم که علت وجودی روزنامه‌نگاری و مهمترین وظیفه و کارکرد روزنامه‌نگارها چیست؟ این علت جز این نیست که مردم می‌خواهند بدانند در اطراف‌شان چه می‌گذرد و این در واقع روزنامه‌نگارها هستند که به مردم می‌گویند در جامعه چه خبر است. از این علت وجودی به طور طبیعی یک اصل یا وظیفه اخلاقی نتیجه می‌شود و آن اینکه فارغ از هر قانون و یا ضمانت اجرای بیرونی، انجام وظیفه روزنامه‌نگاری به روزنامه‌نگارها حکم می‌کند که در بیان و انتشار خبرها راستگو باشند. در واقع راست‌گویی جزء لاینفک حرفه ماست و وقتی ما کارمان را درست انجام می‌دهیم که راست گو یاشیم. البته مقصودم این نیست که ضرورت راستگویی در حرفه‌های دیگر نادیده مانده، بلکه مقصودم این است که کمتر پیش می‌آید در یک حرفه پیوند میان راستگو بودن و انجام درست کار حرفه‌ای به اندازه روزنامه‌نگاری وثیق و مستحکم باشد. برای مثال شما وقتی نزد دندانپزشک و یا خیاط می‌روید، نقش راستگویی در پر کردن دندان و یا دوختن لباس دست کم آن قدر آشکار و مستقیم نیست که در تهیه و انتشار اخبار. خبر در حرفه ما و در برداشت عمومی معنایی جز راست و درست ندارد. حتی در ادبیات ما خبری معنایی متعالی و معنوی هم پیدا می‌کند، چندان که مولانا می‌گوید «جان چه باشد جز خبر در آزمون» و یا حافظ می‌گوید «ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی». روزنامه‌نگاران حرفه‌ای خبر و مطلب کذب را در تقابل با هم می‌دانند و می‌کوشند خبررسانی کنند و از انتشار کذب بپرهیزند. به همین خاطر هم هست که به محض عدول از این وظیفه متهم می‌شویم اصول اخلاق حرفه‌ای را زیر پا گذاشته‌ایم. خلاصه کنم این وظیفه حرفه‌ای و اخلاقی ماست که راستگو باشیم و به مردم بگوییم که در زندگی بلافصل‌شان چه واقعیت‌هایی جریان دارند. آنچه از آن به‌عنوان اخلاق حرفه‌ای یاد می‌کنیم اصولی از این دست هستند. یعنی اصولی که به روزنامه‌نگارها یادآوری می‌کنند باید در خدمت و وقف حقیقت باشند، به شهروندان وفادار باشند و استقلال خود را از کسانی که خبر مربوط به آن‌ها را پوشش می‌دهند، حفظ کنند و نظایر آن.

 

پس شما پای‌بندی به اخلاق حرفه‌ای را یک روال عمومی در حرفه روزنامه‌نگاری می‌دانید؟

بله. و البته این توضیح را هم اضافه می‌کنم که چون خبر یک پدیده ویژه است یعنی معمولاً و در بسیاری موارد ناگهانی و بدون مقدمه رخ می‌دهد و گزارش آن باید در اسرع وقت منتشر شود، رعایت موازین اخلاقی و ارزیابی کار تولید و انتشار خبر و مکمل‌های آن یعنی مصاحبه، گزارش و مقاله از منظر اخلاقی پیچیدگی‌ها و حساسیت‌های خاص خود را دارد. در واقع هم خود ما مرتب به این فکر می‌کنیم که آیا در انتشار خبر و مطلب رعایت معیارهای اخلاقی را کرده‌ایم یا نه و هم اینکه دیگران درباره ما و کار ما داوری های اخلاقی می‌کنند. مقصودم از دیگران فقط مخاطبان نیستند، بلکه قبل از انتشار هم همکاران‌مان، دبیران و سردبیرها به قضاوت اخلاقی درباره کار ما می‌پردازند. برای مثال طبیعی است که اگر دبیر سرویسی به این نتیجه برسد که خبرنگار در نگارش یک مطلب رعایت حریم خصوصی افراد را نکرده است، آن مطلب را اصلاح می‌کند و یا از خیر انتشار آن می‌گذرد، چون اگر چنین نکند او هم متهم می‌شود که مانند خبرنگار با نقض حریم خصوصی یکی از اصول مهم اخلاق حرفه‌ای را نقض کرده است. به باور من کمتر شغلی را می‌توان مانند روزنامه‌نگاری یافت که نسبت به آن در تک تک مراحل انجام کار قضاوت‌های اخلاقی صورت بگیرد. خلاصه، داوری‌های اخلاقی در مورد کار ما، اولا خیلی زود انجام می شود و ثانیا توسط یک جمعیت انبوه صورت می‌گیرد که ممکن است ملاک‌های اخلاقی‌شان بسیار متنوع باشد.

 

در بحث مسئولیت اجتماعی یا مدنی روزنامه نگاران، از اصطلاحی به نام وجدان اخلاقی استفاده می‌شود. این وجدان اخلاقی چیست؟ که عنوان می‌شود، روزنامه‌نگار باید، حداقل در مقابل وجدان اخلاقی خود، پاسخگو باشد. آیا این وجدان اخلاقی می‌تواند آن داوری‌های اخلاقی را تا حدی تعدیل کند؟

ما معمولاً اصطلاح وجدان اخلاقی را برای حرفه روزنامه‌نگاری به کار ‌نمی‌بریم و به جای آن می‌گوییم اصول اخلاق حرفه‌ای. مقصودمان هم برآیندی عمومی از موازین اخلاقی است که به مرور در حرفه‌مان تثبیت شده‌اند و گستره بالنسبه جهان شمول پیدا کرده‌اند. البته شرایط بومی می‌تواند باعث برجسته و پر رنگ شدن برخی از این اصول شود و یا بر تعداد آن‌ها بیفزاید، اما میان اصول اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگارهای کشورهای مختلف اختلاف بنیادین وجود ندارد. دلیل این امر هم به ماهیت حرفه روزنامه‌نگاری برمی‌گردد که در همه جای دنیا یکی است و در پرسش اول به آن پاسخ دادم. برای مثال یکی از اصول اخلاقی مشترک میان ما روزنامه‌نگارها قائل شدن مرز قاطع میان کار روزنامه‌نگاری با تبلیغ بازرگانی است، یا اینکه ما به هیچ‌وجه حق نداریم جز حقوقی از که از رسانه‌مان دریافت می‌کنیم بایت انتشار یا عدم انتشار یک خبر از کسی پولی دریافت کنیم. البته تا زمانی که این اصول به صورت کلی مطرح می‌شوند اختلافی پدید نمی‌آید، اما وقتی پای شرایط واقعی و مصداق‌های مشخص به میان می‌آید اختلاف‌ها نمایان می‌شود. در همان موضوع حریم خصوصی ممکن است من خبری را ناقض حریم خصوصی بدانم و همکارم نه. در واقع دنیای کار ما پر است از این موردهای ابهام و همان طور که گفتم سختی کار در این است که زمان ما برای تصمیم گیری درباره این ابهام‌ها بسیار کوتاه است.

 

شما جایی نکته‌ای به این مضمون، نوشته بودید که بعضی از روزنامه‌نگاران، در بحث حریم خصوصی، در همه موارد به رعایت صد در صد آن اشاره کرده اند، ولی همه آنها تنها در یک مورد که در مورد منافع ملی است نگاه صد در صدی ندارند، به این معنا که اگر جایی بحث منافع ملی مطرح باشد و روزنامه‌نگار به همین دلیل بتواند رفتار خود را توجیه کند می‌شود از این رفتار خلاف اصول اخلاقی گذشت. اینجا مراد از منافع ملی چیست؟ چگونه باید آن را چگونه تعریف شود؟

من بنا بر طبعم اساساً با این نظر که روزنامه‌نگارها حق دارند در مواردی حریم خصوصی را نقض کنند موافق نیستم و آنچه نوشته‌ام از باب توضیح دیدگاه دیگران بوده است. عده‌ای از روزنامه‌نگارها استدلال می کنند که نقض حریم خصوصی دو پیش شرط دارد: اول اینکه تأمین کننده منفعت عموم باشد و دوم اینکه برای تأمین منفت عموم هیچ راه دیگری جز نقض حریم خصوصی وجود نداشته باشد. طبیعی است این استدلال از استدلال‌های من درآوردی دیگری مانند اینکه روزنامه‌نگار باید به هر قیمتی خبردهی کند و نظایر آن قوی‌تر و مسؤولانه‌تر است، اما همان طور که گفتم باز هم به آدم‌هایی مثل من آرامش نمی‌بخشد. در واقع تصمیم گرفتن درباره نقض حریم خصوصی افراد امری بسیار خطیر است و این کار را  باید به دادگاه‌ها، آن هم دادگاه‌هایی که با شرایط عادلانه برگزار می‌شوند، محول کرد و نه به ما روزنامه نگارها، آن هم در ضرب‌الاجلی که انتشار مطلب به ما تحمیل می‌کند. البته اگر همت کنیم و مصداق‌های چالش برانگیز اخلاق حرفه‌ای را میان خودمان به بحث بگذاریم، طبعاً می‌توانیم در بزنگاه‌ها تصمیم درست‌تری بگیریم. متأسفانه بسیار پیش آمده که به عنوان جامعه روزنامه‌نگار در دو راهی و چند‌راهی‌های اخلاق حرفه‌ای گرفتار شده‌ایم، اما از بحث درباره موضوع و جمع‌بندی و نتیجه‌گیری شانه خالی کرده‌ایم.

 

اینجا بحث مهمی پیش می‌آید. بخاطر منافع ملی، حریم خصوصی که یکی از مصادیق مهم حقوق بشر است، نادیده گرفته می‌شود آیا منافع ملی بر حقوق بشر ارجحیت دارد؟

به عنوان یک قاعده کلی، قطعاً منافع ملی ‌نمی‌تواند ناقض حریم خصوصی، به منزله یکی از سنگ بناهای حقوق بشر باشد. این دو علیه هم نیستند. همچنان که آزادی اطلاعات، سنگ بنای دیگر حقوق بشر، ‌نمی‌تواند مخل منفعت یا امنیت ملی باشد. راستی‌آزمایی این سخن هم بسیار ساده است. هر قدر در کشوری آزادی بیان، آزادی اطلاعات و آزادی حریم خصوصی بیشتر باشد به همان نسبت سطح امنیت ملی هم بالاتر است، البته اگر مراد ما از امنیت ملی، امنیت شهروندان باشد و نه مصونیت حکومت از حسابرسی و پاسخگویی. اتفاقاً در کشورهایی که درجه امنیت ملت در آن‌ها پایین است، هم حریم خصوصی نقض می شود و هم آزادی بیان و اطلاعات تحدید می‌شود.

 

آیا اخلاق می تواند مصلحت حرفه را فدای خود کند؟ مصلحت حرفه، فراتر است یا حفظ اخلاق؟

اخلاق جزء لاینفک حرفه روزنامه‌نگاری است. روزنامه‌نگاری سه رکن به هم پیوسته دارد که لازم و ملزوم یکدیگرند: یکی وظایف فنی یا تکنیکی است. برای مثال این که یک خبر را چگونه تنظیم و پردازش کنیم و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به دست مخاطب برسانیم. دوم؛ تعهدی است که روزنامه‌نگاران نسبت به جامعه دارند و ما به آن‌ها وظیفه اجتماعی روزنامه نگاران می‌گوییم. برای مثال آگاهی‌دهی و یا نظارت بر کژرفتاری‌های حکومت و صاحبان قدرت جزء وظایف ماست. سوم هم وظایف اخلاقی ماست. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای منوط به هر سه این رکن‌هاست و با نادیده گرفتن هر کدام از سه رکن حرفه‌ای‌گری ما از معنا تهی می‌شود. یا شما به این سه رکن پای‌بندید و روزنامه‌نگار حرفه‌ای هستید و یا اینکه با دست کشیدن از هر کدام، از حرفه‌ای‌گری کناره می‌گیرید.

 

توجیه افرادی که می خواهند به هر قیمتی، حتی به قیمت نقض حقوق دیگران، اطلاعات به دست بیاورند این است که اگر ما اینگونه کار نکنیم،‌ نمی‌توانیم اطلاعات زیادی به دست بیاوریم و یا اگر بخواهیم اطلاعاتی را که خودشان دوست دارند به ما بدهند، آن خبرها و اطلاعات، فرمایشی می شوند.

اگر قصد ما دست یافتن به مدرک کژرفتاری‌های افراد و دستگاه‌‌ها در چارچوب مسؤولیت اجتماعی‌شان باشد که دیگر بحث نقض حقوق آن‌ها مطرح نیست، بلکه موضوع پرداختن به تخلقی است که باید افشاء شود. برای مثال فرض کنید یک مدیر یا یک وزیر در انجام مسؤولیت‌های خود قصور کرده و یا دست به سوء استفاده زده است. در این صورت پیگیری خلاف او ناقض حقوق او نیست. اما یک موقع است که ما برای بی اعتبار کردن یک مسؤول به سراغ موضوعی خصوصی می‌رویم که ربطی به کارکرد او در منصبی که بر عهده گرفته ندارد. طبعا اینجا پای حریم خصوصی در میان است و ما حق نداریم آن را نقض کنیم. گاهی هم پیش می‌آید که این دو موضوع در کنار هم مطرح می‌شود. برای مثال نماینده‌ای یا وزیری با این شعار که با تعدد زوجات مخالف است رأی مردم یا مجلس را به دست ‌آورده، اما یک روزنامه‌نگار پی می‌برد که خود او چند همسره است. خوب، اینجا یک پیچیدگی به وجود می‌آید و شماری از روزنامه‌نگارها معتقدند در چنین موردی باید دست به افشاگری زد. اینکه گفتم واقعاً پرداختن به حریم خصوصی افراد، کار بسیار خطیری است به همین دلیل است.

 

شما جایی در بحث اخلاق حرفه‌ای نوشته اید تعادل و نسبی گرایی، جایگزین عینی گرایی شده است. چرا اینگونه شده است؟

مقصود من از تعادل یا دقیق تر بگویم توازن چیزی از جنس نسبی‌گرایی نیست و مقصودم این نیست که بگویم اتفاق بد یا خوبی است که مفهوم عینی گرایی دارد در تعابیری مانند توازن، انصاف، بی طرفی و مانند آن‌ها بیان می‌شود. صرفاً خواستم یک گزارش بدهم که چکیده‌اش این است: اصطلاح عینی گرایی که در اوایل قرن 20 خیلی در فضای روزنامه‌نگاری رایج شد برگرفته از نگاه پوزیتیویستی به رویدادها و مسائل جامعه بود. مقصودم آن تصوری بود که گمان می‌کرد می‌توان جامعه را مانند یک پدیده بی جان، و به دور از ارزش‌ها و تعلق‌های پژوهشگر مطالعه کرد. چنین تصوری نقش یک دوربین عکاسی را برای روزنامه‌نگار قائل بود و آن را کسی می‌دانست که می‌تواند فارغ از احساسات و دیدگاه‌های خود رویدادهای مختلف را با دقت تمام ثبت و ضبط و منتشر کند. این باور در میانة دو جنگ جهانی و سپس در جریان جنگ دوم جهانی تا حدود زیادی ضعیف شد و این شعار که «خبرنگار باید عینی گرا باشد» تبدیل شد به اینکه «خبرنگار باید تا حد امکان بکوشد عینی گرا باشند». و شما می‌دانید که تفاوت میان این دو بسیار زیاد است. در سال‌های اخیر برای اینکه قدری از ابهام واژه عینی‌گرایی کم شود برخی از همکاران ما آن را به واژه های دیگری از جمله توازن، انصاف، بی طرفی و نظایر آن شکسته‌اند و تلاش کرده‌اند عینی‌گرایی را به کمک این مفاهیم توضیح دهند.

 

اینجا خود روزنامه‌نگار چه می شود؟ شما جای دیگری نوشته اید: روزنامه‌نگاری یعنی دیالکتیک همزمان پرسشگری و پاسخگویی. مثل این که خود روزنامه نگار، محو می شود.

نه، تلاش برای عدم حضور روزنامه‌نگار مربوط به ساحت خبر است. روی کلمه تلاش تأکید می‌کنم چون واقعاً نمی‌توان روزنامه‌نگار و دیدگاه‌ها و علایقش را از خبر حذف کرد. همین که در کار روزنامه‌نگاری تصمیم می‌گیریم از میان انبوه رویدادها کدام سوژه را انتخاب کنیم و کدام را نه، به این معنی است که تا حدی از عینی‌گرایی فاصله گرفته‌ایم. اینکه در روایت یک رویداد هم تصمیم می‌گیریم کار را از بیان کدام بخش آغاز کنیم، چه تیتری برای آن انتخاب کنیم، آن را در کجای صفحه قرار بدهیم و ... همگی نشانة فاصله گرفتن از عینی‌گرایی است. اما نکته مهم این است که ما به جز خبر، تولیدهای دیگر هم داریم و در آن‌ها به تدریج از عینی‌گرایی فاصله می‌گیریم. برای مثال غلظت عینی‌گرایی در هنگام مصاحبه به مراتب کمتر از وقتی است که خبر تولید می‌کنیم. یا در هنگام نوشتن مقاله و نقد هیچکس انتظار عینی‌گرایی را، در معنای عینی‌گرایی در خبر، از ما ندارد. آن چه اما بر آن تکیه می‌کنیم جدایی نظر از خبر است که باید به عنوان یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای به آن پای بند باشیم و خبر را با نظر قاطی نکنیم.

 

نسبت روزنامه‌نگار با قدرت چیست؟

در مباحث روزنامه‌نگاری سرفصلی به استقلال تحریری اختصاص دارد. بحث این است که محتوایی که ما تولید می‌کنیم، چقدر تحت تأثیر عوامل بیرونی یعنی حکومت، صاحبان آگهی، ناشر و سرمایه‌گذار، گروه‌های فشار و ... قرار می‌گیرد. تحریریه مستقل، تحریریه‌ای است که بتواند تا حد ممکن محتوای مورد نظر خود را فارغ از تأثیر این گروه‌ها تولید کند. طبیعی است که منظور رابطه داشتن با این گروه‌ها نیست، بلکه تأثیر پذیرفتن است. در واقع موضوع این است که ما تا چه حد به صاحبان قدرت اجازه می‌دهیم که تمنیات خودشان را بر محتوای ما تحمیل کنند. هر قدر این فرصت‌دهی بیشتر باشد از استقلال تحریریه کاسته می‌شود و برعکس تحریریه هر قدر بتواند تأثیر این گروه‌ها را بر محتوا مهار کند از استقلال بیشتری برخوردار است.

 

آیا خود روزنامه‌نگار می‌تواند روزنامه‌نگار بماند و در عین حال سیاست ورزی هم بکند؟

ما به روزنامه‌نگارانی که فعالیت سیاسی دارند روزنامه‌نگار جانب‌دار یا روزنامه‌نگار حزبی می‌گوییم و میان او و روزنامه‌نگار حرفه‌ای تمایز قایل می‌شویم. بعضی از همکاران گمان می‌کنند که تعبیر روزنامه‌نگار حزبی یا روزنامه‌نگار هوادار ناسزاست و می‌کوشند در عین حال که رفتار حزبی و جانبدارانه دارند خود را از آن مبرا کنند. در حالی که هیچ عیبی ندارد روزنامه‌نگاری جانب‌دار باشد. عیب آن‌جاست که روزنامه‌نگاری کار حزبی بکند و جانبدار باشد، اما خود را روزنامه‌نگار حرفه‌ای بداند و معرفی کند. از نظر من، روزنامه‌نگار سیاست‌ورز، سیاست‌مدار یا سمپات سیاسی یک روزنامه‌نگار حزبی و جانبدار است.  

 

در مورد خلط قانون و اخلاق، قانون مطبوعات و اخلاق حرفه‌ای روزنامه نگاری، نسبت به هم چه وضعیتی دارند؟

وقتی از قانون صحبت به میان می‌آید منظور وجود ضمانت اجراهایی بیرونی است. یعنی وقتی شما قانونی را نقض می‌کنید باید منتظر باشید که دادگاه به سراغ شما بیاید و مجازاتی در میان باشد. اما وقتی درباره اخلاق صحبت می‌کنیم، مقصودمان ضمانت اجرای درونی است. چیزی است که از آن به‌عنوان وجدان یا احساس مسؤولیت یاد می‌کنیم. طبیعی است که در یک نظام بسامان حقوقی کوشش می‌شود که قانون افراد را در تنگناهای اخلاقی قرار ندهد. مقصودم این است که هر قدر در تدوین قانون دقت کنیم و قانون را بنا بر واقعیت‌ها و نیازهای واقعی جامعه، و نه تمایل حکومت و صاحبان قدرت بنویسیم، طبعا زمینه نقض آن را محدودتر کرده‌ایم. مهمتر اینکه از پدید آمدن تناقض میان رفتارهای اخلاقی با رفتارهای قانونی کاسته‌ایم. قانون مطبوعات ما مبتنی بر واقعیت‌ها و ضرورت‌های فعالیت مطبوعاتی نیست که باید یک فعالیت آزادانه و خلاقانه باشد، بلکه قانونی است پر از ابهام و محدودنگر که هدف غایی‌اش اعمال اقتدار حکومت بر مطبوعات است. به همین دلیل موارد بسیاری پیش می‌آید که ضرورت‌های اخلاق حرفه‌ای به روزنامه‌نگاران حکم می‌کند کاری را انجام دهند در حالی که قانون نه تنها از رفتار اخلاقی روزنامه‌نگاران حمایت نمی‌کند، بلکه مجازاتی را متوجه آن‌ها می‌کند. در عین حال، چون اخلاق بر روح این قانون حاکم نیست چگونگی اجرای آن‌ هم در بسیاری از موارد غیراخلاقی است. به دفعات شاهد بوده‌ایم که این قانون بنا بر مقتضیات سیاسی دچار قبض و بسط شده، یا اینکه دادگاه و هیأت منصفه بسته به گرایش سیاسی مطبوعات و روزنامه‌نگاران به گونه‌های متفاوت قانون را تأویل و تفسیر کرده‌اند. این وضعیت هم به مفهوم قانون لطمه می‌زند و هم به معنای اخلاق.

 

ما چگونه می‌توانیم فضای اخلاق حرفه‌ای بومی جامعه خود را در مقایسه با اخلاق حرفه‌ای استاندارد ارزیابی کنیم؟

جامعه ما از نظر اخلاقی، مانند بسیاری از وجوه دیگر، گرفتار تناقض‌ها و رفتارهای متناقض جدی است. از یک‌سو مثال‌های روشنی داریم که نشان می‌دهد جامعه ما بسیار از اخلاق متعارف به‌دور است. برای مثال رفتاری که جامعه با فیلم منتسب به خانم امیرابراهیمی داشت مصداق بارز این بی‌اخلاقی عمومی بود. بسیاری با زبان دلسوزانه درباره کسی که فیلم منتسب به او بود حرف می‌زدند، اما جالب این بود که همه هم آن فیلم را دیده بودند. رفتار برخی از همکاران روزنامه‌نگار هم بسیار دور از معیارهای اخلاق حرفه‌ای بود و خبرشان را به‌گونه‌ای تنظیم می‌کردند که یعنی بدانید و آگاه باشید که این فیلم واقعی است. این دو رویی بسیار آزاردهنده بود. از سوی دیگر با بزنگاه‌ها و موقعیت‌هایی مواجه می‌شویم که جامعه دست به کنش‌های بسیار اخلاقی و ایثارگرانه می‌‌زند. برای مثال در همین دو سه سال گذشته بارها شاهد از خودگذشتگی چشمگیر افراد بوده‌ایم و بازتاب آن را هم در تلاش شماری از همکاران‌مان در اطلاع‌رسانی و آگاهی‌دهی دیده‌ایم. بنابراین به صراحت نمی‌توانم به شما بگویم جامعه ما، جامعه اخلاق گرایی است و یا این که ارزش های اخلاقی در آن رو به افول است. همین قضیه دربارة فضای مطبوعاتی هم صادق است. در کنار روزنامه‌نگارانی که به اصول اخلاق حرفه‌ای پای‌بند هستند کسانی را می‌بینیم که معتقدند روزنامه‌نگاری اصلاً حرفه‌ای اخلاقی نیست.

 

دکتر معتمدن‍ژاد می نوسیند ما باید اخلاق حرفه‌ای خود را با اخلاق حرفه‌ای جهانی منطبق کنیم. نقاط ضعف اخلاق حرفه‌ای ما کجاست؟ و به لحاظ تکنیکی ما در کجا قرار داریم؟

اول اینکه روزنامه‌نگاری ما تلاش چندانی در جهت تدوین اصول اخلاق حرفه‌ای و بحث پیرامون مفاد آن نکرده است و ما از جمله کشورهایی هستیم که روزنامه‌نگاری‌مان فاقد اصول مورد اجماع اخلاق حرفه‌ای است. مهمتر اینکه در بزنگاه‌هایی که موضوع های در خور توجه از منظر اخلاق حرفه‌ای مطرح شده اند اساساً آن‌ها را مورد چند و چون و دقت حرفه‌ای قرار نمی‌دهیم. می‌خواهم بگویم بی‌اعتنایی به مباحث اخلاق حرفه‌ای از جمله رفتارهای غیراخلاقی جامعه روزنامه‌نگاری ماست. اما غیراخلاقی‌ترین رفتار در فضای روزنامه‌نگاری کشورمان که منشاء بسیاری از مشکلات است، پذیرش و رسمیت بخشیدن به خود سانسوری است. نگرانی از توقیف و تعطیلی سبب خودسانسوری شده و کار را به جایی رسانده که در مواردی به دست خود همکارانی را با وظیفه سازمانی سانسور کردن مطالب به کار گمارده‌ایم با این خیال واهی که قرمز‌دوانی های یک همکار بر کار همکاران خود جلوی توقیف و تعطیل نشریه را خواهد گرفت. به این ترتیب، به دست خود، به نظام و تفکر سانسور رسمیت بخشیده‌ایم و روزنامه‌نگارانی را به سانسورچی تنزل داده‌ایم. یک قاعده جهانشمول در کار ما وجود دارد و آن اینکه در مناسبات میان روزنامه‌نگاران و قدرت، عقب نشستن روزنامه‌نگارها مانع پیشروی صاحبان قدرت نمی‌شود. مهم‌ترین سنگر و خاکریز روزنامه‌نگار در این مناسبات هم مقاومت کردن و تن ندادن به خودسانسوری است. اگر به خودسانسوری تن بدهیم دیگر چیزی برای از دست دادن برای‌مان باقی نخواهد ماند.

 

شما گفته اید روزنامه نگار، نقش نگهبان جامعه را دارد. در حالت کل، این نگهبان، در اخلاقی شدن یا نشدن جامعه چقدر نقش دارد؟

اخلاقی بودن یک روزنامه‌نگار همان قدر در اخلاقی شدن جامعه نقش دارد که اخلاقی بودن یک پزشک، یک معلم و یا یک صنعتگر. ما تافته جدا بافته از دیگران نیستیم، فقط اینکه در رسانه کار می‌کنیم و پیام‌هایی که تولید می‌کنیم از طریق رسانه در مقیاس بزرگ تکثیر می‌شود قدری توجه به ما را بیشتر کرده است.

 

یعنی این جایگاه به دلیل صرف کار رسانه‌ای است ؟

روزنامه‌نگاری یک امر قدسی نیست و مثل همه حرفه‌های دیگر است. ما با خودمان رودربایستی نداریم و به همین خاطر هم هست که می‌گوییم روزنامه‌نگار شخص مهمی نیست. قهرمان ما و مهم ترین تولید ما خبر است. اگر خبری در میان نباشد نه گزارشی در کار خواهد و نه مصاحبه و نقد و مقاله و نظری. بعد از خبر، مهم‌ترین تولید ما گزارش است. مقصود خبری است که آن را با چند نفر در میان می‌گذاریم و از چند زاویه می‌کاویم. مصاحبه اهمیت بعدی را برای ما دارد. چون خبر را با یک نفر دیگر به بحث می‌گذاریم. به تعبیری قدیمی حقیقت از دو نفر آغاز می‌شود و مصاحبه قصد نزدیک شدن به حقیقت از مجرای گفت‌وگو میان دو نفر را دارد. اتفاقاً کم اهمیت‌ترین تولید ما روزنامه‌نگارها مقاله است که بیان دیدگاه خودمان است، یعنی بیان دیدگاه آدم‌هایی معمولی. متأسفانه نگاه محدود به آزادی بیان و مطبوعات در کشور ما کار را به جایی رسانده که برخی از روزنامه‌نگارها یعنی همین آدم‌های معمولی ناچار شده‌اند فداکاری کنند و قهرمان بشوند، در حالی که در شرایط بهنجار و طبیعی آن‌ها فقط یک روزنامه‌نگار هستند، همین و بس.

 

 

 

  • اصغر زارع کهنمویی

اخلاق و رسانه

نمک دوست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی