بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

من خیانت می‌کنم، پس هستم / موج سوم

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۸۸، ۱۲:۲۰ ق.ظ

1) خیانت و سیاست

در فیلم پدرخوانده شاهکار سه گانه جرار فورد کاپولا، جمله ای بر زبان قهرمان داستان می چرخد که شاه کلید تاریخ خیانت است: « جنایت و سیاست دو روی یک سکه اند ». این رمز تلخ تاریخ است که مستاجران کاخ شیشه ای سیاست از  پله های خیانت بالا روند. کنشگر سیاسی آنجا که اخلاق می گزیند، این قصر شکننده فرو می ریزد و به یکباره بر عدم می رود.

سیاست به کشتی کج می ماند، قانون این رزمگاه، « نابود کردن » حریف به هر روش ممکن است کسی در این میدان می برد که خنجر از پشت بزند. سیاست یعنی فریب، یعنی دروغ، یعنی خیانت. گویا در میان اندیشه گران علم سیاست، تنها ماکیاولی سیاست را آنچنان که هست، توصیف می کند نه آنچنانکه باید باشد. در این تعریف واقع گرایانه، هدف سیاستمدار، هر گونه عمل سیاسی را توجیه می کند او برای « رسیدن »،  به هر فعلی دست می یازد.

«خیانت» نخستین پله نردبان وحشت است. پشت لبخندهای بشردوستانه سیاستمداران اقتدارگرا، تاریخی از خشونت نهفته است. خشونتی که سالهای سال طول می کشد تا عیان شود. تا عیان شود که پشت پرده استالین آهنین چه کشتارها و جنایت های عظیمی نهفته بوده، در حالی که مردم جماهیر شوروی همه آن سالهای مخوف، استالین را همچون رهبری واقعی تکریم می کردند.

«سیاست، پدر و مادر نمی شناسد». سیاستمداران بهتر از هر کس دیگری مفهوم این جمله را درک می کنند. آنها در دیدارهای دوستانه خود در میان دست دادن های گرم و روبوسی های صمیمانه، به چشمهای هم می نگرند و با تمام وجود این جمله سارا محمدی اردهالی را می گویند: « بیهوده از دست‌های من قول نگیر / چشم‌های من خائنند ». زندگی سیاستمدارن آکنده از افت و خیزهای تلخی است که محصول خیانت یاران و کسان خویش است.

حکومت ها، سرویس ها اطلاعاتی و امنیتی را نه برای جنگ رودرو که برای کشف «خیانت » ها راه اندازی می کنند. آنان می خواهند بدانند کدام دوست در حال توطئه چینی است؟ و کدام محرم اسرار پشت در اتقا خوابشان با شمشیر آخته آماده حمله است؟ بخش بزرگی از تلاش حاکمان صرف کشف و خنثی خیانت ها می شود. اما تلخ است اگر بگوییم بسیاری از آنان گرفتار این سلاح کین می شوند.

 

2) خیانت و تاریخ

ابن خلدون عصبیت را از مهمترین عوامل برآمدن سلسله ها می داند. در تعریف خاص این فیلسوف اجتماعی از عصبیت، خیانت نیز جای می گیرد. پشت پرده کشتارهای بزرگ، خیانت های بزرگتری نهان بوده است. سقوط زندیه با خیانت ابراهیم خان کلانتر و عقده سرگشاده آقامحمدخان سقوط می کند و آقامحمدخان نیز گرفتار خیانت سرداران خویش می شود. ستارخان با شلیک مرگبار خائنان آزادیخواه از پای درمی آید و پیشه وری با خیانت هم عهدان خویش روبرو می شود. ابومسلم و بابک و طاهر و افشین و مازیار و امین و همه و همه گرفتار مصیبت خیانت شده اند.

اما آنچه آمد، تنها لایه نازل خیانت است. خیانت آنجا موثر تر و خانمان برانداز تر می شود که ایده های یک رهبر دیگرگونه ارائه شود. تاریخ، استالین را یک جنایت کار تمام عیار می خواند اما او پیش از هر چیزی، یک خائن بزرگ بوده است خائن به مرام لنین. او انقلاب لنین را با فریب می دزد و چهره ای کاملا متضاد از آن آنچه در اندیشه رهبر بود ارائه می کند. بی تردید اگر خیانت استالین نبود، حکومت کمونیست ها در روسیه هنوز تداوم داشت.

این سرانجام تلخ، تنها دامان سرخ پوشان شوروی را نگرفته است. از یک منظر، تمام انقلاب ها از سوی خائنان ربوده می شوند. این اتفاق تلخ برخلاف تئوری برخی نظریه پردازان انقلاب، نه یک انحراف طبیعی که محصول  یک اراده خائنانه است. اراده ای که همراه انقلاب  متولد می شود و پای به پای آن رشد می کند و هر زمان که لازم باشد آرمان ها را با ضد آرمانها تلفیق می دهد و موانع پیش پای خود را با توسل به روشهای فاشیستی حذف می کند.

 

3) خیانت و اجتماع

ایرانیان با خیانت آشنایی بیشتری دارند. برای این واژه ژولیده، مترادف های زیبا ساخته اند و وارد متن زندگی خویش کرده اند. در ادبیات جدید ایران، «زیر آب زدن» همچون سلام و احوال پرسی بر زبان مردم می چرخد می گویند « اگر زیرآب کسی را نزنی، زیراب تو را می زنند »! گویا خیانت همچون فاضلابی روان از کاخ شیشه ای سیاست بر خیابان جاری شده است بوی این فاضلاب بدبو، مشام تاریخ را می آزرد. انسان ایرانی خیانت می کند تا بماند.

به گواه جامعه شناسان، ایران گرفتار «بازی های ابلهانه ای » شده است. کنشگران سیاسی تلاش می کنند برای همه روزهای مبادای خود، اندوخته ای در آستین داشته باشند این اندوخته چیزی نیست جز پرونده هایی رنگارنگ برعلیه مخالفان، رقیبان، منتقدان و حتی دوستان خویش.

پرونده سازی مشغولیت جدی ایرانیان در همه حوزه ها است. قدرت، سعی می کند همه چیز را تحت کنترل درآورد. اصحاب حذف، برای کنشگران اجتماعی و سیاسی محیط خود فایل های گونانگون باز می کنند تا در جای خود، همه گناهان کبیره و صغیره این کنشگران را برای حذف مخالف، رو کنند.

پرونده سازی را تنها به حوزه سیاست ختم نمی شود. در نازل ترین طبقات اجتماعی جامعه حتی در درون خانواده هایی که «عشق» حکومت می کند، این مشغولیت جریان دارد. زنان خانواده بر علیه مردانشان و مردان برعلیه زنانشان، فرزندان بر علیه پدران و مادران، کارمندان بر علیه مدیران و مدیران بر علیه کارمندان، همه بر علیه همه در حال پرونده سازی اند تا فرداها بتوانند خود را حفظ نمایند.

 

4) خیانت و اخلاق

اخلاق و خیانت هرگز با هم جمع نمی شوند. شاید بتوان برای دروغ و یا هر امر غیراخلاقی دیگری، مصلحتی توجیه کرد، اما برای خیانت هرگز نمی توان دلیل اخلاقی تراشید. خیانت تنها گزاره ای است که اخلاق آن را بصورت مطلق تقض می کند و هیچ توجیهی را برای انجام آن نمی پذیرد.

یک موجود اخلاقی نمی تواند اخلاقی بماند و خیانت بکند. وقتی خیانت رمز بقا و بهای حیات می شود، جامع فرو می پاشد چون دیگر هیچ فرصتی برای زیست اخلاقی باقی نمی گذارد. اگر حیات و بقا تنها با خیانت امکان یابد، بهتر است دیگر حیاتی نباشد.

وقتی خیانت از دری وارد می شود اخلاق از پنجره ای خارج می شود. مردمی که با پرونده سازی های مداوم برای همدیگر، روزها و شب ها را به امر غیراخلاقی خیانت مشغولند، پرونده ای تاریخی برای کشور خود می سازند، پرونده ای که اینبار نه به « جزغاله کردن » حریف و رقیب و مخالف و دشمن، که به نابودی سرزمین هزاره ها منجر خواهد شد.

 

5) خیانت و وطن

« خیانت به وطن » اتهام بی بدیل همه دادگاه های سیاسی به مخالفان حکومت است. در طول تاریخ سرداران و کنشگران سیاسی زیادی با این اتهام سر به باد داده اند. اقتدارگرایان هرگاه نتوانند مخالفان خود را به آنچه جرم خوانده می شود، محکوم کنند، جرم خیانت به وطن را بصورت انبوه در جیب خود دارند و به راحتی بر صورت هر کسی که بخواهند می پاشند.

اما جدا از این اتهام ابزاری، اگر کمی خارج از گود سیاست و تنها از منظر اخلاقی به گزاره « خیانت به وطن » بنگریم، دایره این گزاره از ذهنیت موجود فرا می رود. من نمی خواهم از این بحث افاده سیاسی شود اما مگر آنانکه در ادارات ریز و درشت کم کاری می کنند به وطن خیانت نمی کنند؟ مگر دانش آموز و دانشجویی که تقلب می کند، به کشور خویش خیانت نمی کند؟ مگر سرمایه داری که قوانین مالیات را دور می زند و تاجری که با رشوه ازگمرک عبور می کند، به خاک پاک خود خیانت نمی کند؟ مگر روزنامه نگار و سیاستمداری که دروغ می گوید، خیانت به میهن نمی کند؟

حقیقت این است که دایره خیانت به کشور، بسیار وسیع است و تنها در عرصه سیاسی و نظامی تعریف نمی شود. این گزاره نباید تنها و تنها بصورت یک حکم از پیش داده شده، برای سرکوب مخالفان به کار برده شود، » « خیانت به وطن » ، بیش و پیش از آنچه یک گزاره سیاسی باشد یک گزاره اجتماعی اخلاقی است. باید هر چه زودتر به خود بنگریم و بدانیم چقدر خائنیم و دوز خیانت ما چقدر بالاست؟

  • اصغر زارع کهنمویی

اخلاق

خیانت

وطن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی