بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

بی‌درکجا

تارنمای اصغر زارع کهنمویی
روزنامه‌نگار: اندیشه، سیاست، فرهنگ و قومیت؛
پژوهشگر: تاریخ معاصر، جهان اسلام، مسائل آذربایجان و قفقاز؛

برای آشنایی بیشتر با من و نقد دیدگاه‌هایم، به منوی «حیات» در ابتدای صفحه بروید. در آنجا به‌سنت زندگی‌نامۀ خودنوشت، «تجربۀ زیسته»‌ام را دوره می‌کنم.

mail: asghar.zareh@gmail.com

این تارنما، تازه راه‌اندازی شده و در حال تکمیل است.

بایگانی

مصائب تحزب / اعتماد

دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۱ ق.ظ

مصائب تحزب«اگر به دنبال جامعه مدنی هستیم، باید پای تحزب بایستیم و برای آن هزینه بدهیم.» این سخنِ پنج‌سال پیشِ یکی از سیاستمداران طراز اول کشورمان، شاید تمام پیام این یادداشت باشد. بله، تحزب، یکی از مهمترین ارکان جامعه مدنی است، نهادینه‌کردن آن پایداری می‌خواهد و هزینه بسیار می‌طلبد. چگونه می‌توان از مدنیت و مدرنیت سخن گفت، اما برای دوام و قوام تحزب تلاش نکرد؟ «موانع تحزب» سوژه‌ی هماره‌ی روزنامه‌نگاران و روشنفکران‌ِ ما در تمام دوران جدید است. تکرار مدام این سوژه نشان می‌دهد که «ما» با «حزب» مساله داریم، وجود این «مساله» را هم می‌پذیریم و راه چاره آن را نیز، می‌دانیم اما برای حل‌وفصل آن، کوچکترین قدمی برنمی‌داریم. چرا؟

  1. برای توسعه تحزب اقدام نمی‌کنیم چون اگر تحزب نهادینه شود، ناگزیر دیوارهای گلین نهاد قدرت باید به کاخ شیشه‌ای سیاست بدل شوند. حزب می‌خواهد درباره هر آنچه سیاستمداران پشت پرده‌‌ی ابهام تصمیم می‌گیرند، اطلاعات داشته باشد. هرچه مستاجران ساختمان طلایی قدرت، ابهام را دوست دارند، احزاب بیرون از این حلقه، شفافیت را پی می‌گیرند. نهاد قدرت چون می‌داند، حزب برای شفاف کردنِ تصمیمات او، تمام‌قد جهاد می‌کند، هرگز از پاگرفتن حزب دل خوش ندارد. نخستین دود ظاهری نهاینه‌شدن تحزب به چشم طبقه حاکم می‌رود. این طبقه حاضر به پذیرش ریسک و پرداخت هزینه نیست. بنابراین تلاشی برای جان گرفتن احزاب نمی‌کند و البته در غیاب احزاب مستقل و حرفه‌ای به تولید قارچی احزاب دولت‌ساخته دست می‌زند.
  2. تحزب را دوست نمی‌داریم چون نقدشدن را برنمی‌تابیم. حزب می‌خواهد رقیب خود را بی‌رحمانه نقد کند. نقدشدن/نقدکردن را چیزی در حد تحقیرشدن می‌دانیم بنابراین از نقادی هراس داریم. حالا که کارویژه اصلی حزب، نقادی است، اجازه رشد آن را نمی‌دهیم. بله، تحزب، هزینه دارد باید پرداخت کنیم. اگر تحزب می‌خواهیم باید هزینه نقدشدن را حتی اگر نقدکننده، به‌جای نقادی تحقیر و تخریب‌مان کند، بپردازیم.
  3. خیلی علاقه نداریم به‌صورت حرفه‌ای و با تکیه بر معیارهای مشخص اجتماعی، رقابت کنیم. همواره می‌خواهیم به کمک‌های غیرعادی و دست‌نیافتنی و مبهم برای رقبا اتکا کنیم و پیشرفت کنیم. اگر قرار باشد به معیارهای اجتماعی جامعه مدنی تن بدهیم، باید تحزب را بپذیریم و این کار ما را چندین برابر سخت خواهد کرد. وقتی تحزب نهادینه شود دیگر نمی‌توانیم به راه‌ها و قدرت‌های مبهم و غیرعادی متوسل شویم. بنابراین یا باید جانانه مبارزه کنیم یا میدان را واگذار کنیم. نمی‌توانیم تنها با اتکا به قوای خود و براساس قوانین مشخص جامعه مدنی رقابت کنیم چون در تمام این سال‌ها بخاطر برخورداری از مواهب خاص، چاق و چله شدیم و دیگر نای دویدن و رقابت نداریم. نمی‌خواهیم عرصه را خالی کنیم و این اریکه خوشرنگ را به دیگری به کسی که بیشتر از ما محق است، واگذار کنیم. بنابراین، تحزب را نمی‌خواهیم این موجود، آرامش ما را برهم می‌زند.
  4. نوکیسه‌گان نیز تحزب را برنمی‌تابند چون نطفه آن‌ها دقیقا زمانی بسته شده که حزب جایگاه و اعتبار خود را از دست داده است. قطعا اگر ما احزابی قوی و به معنی واقعی کلمه حزب داشتیم، هرگز شاهد ظهور نوکیسه‌گان نبودیم. نمی‌توانیم تحزب را تعطیل کنیم و از تولید و تراکم نوکیسه‌ها، ناله کنیم. نوکیسه‌‌ها محصول جامعه‌ای هستند که در آن افراد نمی‌توانند دور هم جمع شوند و کار جمعی کنند. وقتی آدم‌ها همدیگر را نمی‌بینند انگل‌ها سر از مرداب بیرون می‌کشند و همه زیبایی و آرامش را  به ویرانی می‌برند. نوکیسه‌ها نمی‌خواهند تحزب نهادینه شود چون آدم‌ها جمع می‌شوند و جایی برای نفس کشیدن آن‌ها باقی نمی‌گذارند.
  5. تحزب تنها ثبت یک یا چند عنوانِ حزبی توسط یک یا چند «نفر» نیست، تحزب فلسفه دارد، رسم و رسومات دارد، آیین دارد. بخشی از مصائب تحزب در کیسه کسانی است که سودای تحزب دارند اما خود بهتر از هر کس دیگر می‌دانند تنها کاری که نمی‌کنند، کار حزبی است. آن‌‌ها خوب می‌دانند اگر دزد در میان جمعیت باشد و مانند همه، فریاد «آی دزد» بزند، امنیت بیشتری دارد. بخشی از دشمنان قسم خورده تحزب، اتفاقا در میان احزاب هستند و شناسنامه حزبی دارند. آنان ممکن است عضو ارشد یا موسس یک حزب هم باشند اما حتی به الفبای تحزب نیز اعتقاد و التزام نداشته باشند. به یاد داشته باشیم کسانی چون هیتلر و صدام حسین نیز فعالان حزبی بودند اما اساسا هیچ اعتقادی به مرام و مسلک تحزب نداشتند. آنها از پله‌های خیانت و خون بالا آمدند و نخستین خیانت‌ها و کارشکنی‌ها را علیه اعضای حزب متبوع خود مرتکب شدند. این افراد، دقیقا با تحزب به معنی واقعی کلمه مشکل دارند چون باید برای آن هزینه سنگین بدهند.
  6. متاسفانه تحزب در خاورمیانه، یک کاربرد غم‌انگیز داشته است و آن سوءاستفاده‌ی هرم حزب از بدنه آن برای مقاصد «خاص» است. این مرض بزرگ تحزب، اینقدر تکراری است که دیگر جزئی از بدیهیات ذهن نوجوانان دبیرستانی ما شده است و دقیقا به همین دلیل است که جامعه ما از واژه «حزب» وحشت می‌کند. بسیاری از آدم‌حسابی‌های ما هرگز عضو حزب نمی‌شوند. «مستقل» بودن یک افتخار و یک ارزش است. بسیاری را دیده‌ایم که عضویت و هویت حزبی خود را انکار می‌کنند. خیلی ‌ها دوست ندارند، بنام حزبی خاص شناخته شوند. این گریز از حزب، یکی از بزرگترین مصائب تحزب است. مردم ما اگر جامعه مدنی می‌‌خواهند باید این فوبیای رسوب شده در مغز و جان خود را کنار بگذارند و البته علاج آن پیش از مردم، در جیب فعالان حزبی است؛ آن‌ها باید با شفافیت و عملکرد حرفه‌ای، اعتماد را به جامعه ما بازگردانند. و البته که بازگشت مردم به احزاب، کانال پیشرفت را برای بسیاری از این قماش خواهد بست بنابراین آن‌ها نه اعتماد مردم را می‌خواهند و نه حضور آن‌ها را. آن‌ها حزب را با فامیل‌زاده‌ها و نوچه‌های خود به سیاهی‌لشکر تبدیل می‌کنند.
  7. گویا بسیاری از رجال حزبی ما از حزب تنها یک کارویژه را می‌فهمند و آن بالارفتن خود و بالاکشیدن نردبان است. حزب تنها زمانی خوب است که بتواند آن‌ها را به نوایی برساند در غیر اینصورت اهمینی ندارد. دقیقا به همین دلیل، بسیاری از احزاب ما آفتاب لب بام هستند و ظهور نکرده، غروب می‌کنند. «حزب برای فرد» مبنای بسیاری از افراد و احزاب است و این، آغاز بسیاری از رفتارهای غیراخلاقی در درون احزاب از جمله فساد مالی، حذف سیاسی، بایکوت اجتماعی، ترور شخصیتی و حتی انحلال حزب است. مصائب درون احزاب و اخباری که در صد سال گذشته مدام به گوش مردم می‌رسد، یکی از اساسی‌ترین دلایل رکود تحزب در کشور ما است.

آموزه‌های غلط از تحزب، مایه ننگ جامعه ما است. ما با این آموزه‌ها، هرگز و هرگز به جامعه مدنی و آنگاه به توسعه نمی‌رسیم. تعالی تحزب تنها یک راه دارد: «ما» باید یکبار هم که شده، روی نیکمت بنشینیم و مشق «حزب» بنویسیم و این شاید نخستین مرحله از پایداری و نخستین بخش از هزینه ما برای تحزب (بخوانید برای توسعه) باشد.

لینک در اعتماد:  pdf / html     

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی