مریم میرزاخانی و جواد هیئت؛ دو اسطوره، یک تناقض / نوید آذربایجان
هفته گذشته، هفتهی خبری دو شخصیت برجسته علمی ایرانی بود:
خبر نخست، غروب تلخ «دکتر جواد هیئت» جراح پرآوازه ایران بود؛ کسی که چهل سال پیش، تنهبهتنهی جراحان مشهور اروپایی در مرز دانش حرکت میکرد. او نخستین جراحی قلب باز (1341) ونخستین پیوند کلیه(1347) را چهار دهه پیش در خاورمیانه(تهران) انجام داد و به همین دلیل، به «پدر قلب ایران» شهرت یافت.
خبر دوم، طلوع شیرین «دکتر مریم میرزاخانی» ریاضیدان برجسته ایران بود؛ همو که بهترین جایزه ریاضی جهان را از آن خود کرد. جایزه فیلدز، جایزه بزرگی است، جایزهای که تا کنون هیچ زنی به کف نیاورده و اکنون دختری المپیادی از ایران، صاحب آن است.
رسانه های فارسیزبان اعم از صداوسیما و خبرگزاریها و پایگاههای خبری و روزنامهها؛ برای طلوع ارزنده مریم میرزاخانی، بهحق سنگ تمام گذاشتند و در چند روز گذشته صدها خبر و عکس از او و کار بزرگش مخبره کردند؛ اما دریغ، حتی یک رسانه، یک سطر خبر برای رحلت یکی از پرآوازهترین دانشمندان ایران مخابره نکرد. غیر از دو یا سه سایت این ور آبیِِ محلی در تبریز، هیچ یک از رسانههای داخلی، این واقعه را منتشر نکردند. این درحالی است رسانههای رسمی ترکیه، آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان و.. و رسانههای معتبر جهانی نیز، جزئیات واقعه را گفتند و برخی حتی، ویژهبرنامههای متنوعی منتشر یا پخش کردند.
همانطور که خواهد آمد، مرگ این اسطوره بزرگ، قطعا ارزش خبری دارد؛ حالا اگر رسانههای ما خبری منتشر نکردند، احتمالا، دچار خبرخوردگی شدهاند که برای رسانه ایرانی، فاجعه است چرا که هیچ یک از رسانههای ایران، متوجه خبر به این مهمی نشدهاند و البته چنین فاجعهای جای تاسف بسیار دارد. احتمال دوم این است که آنها خبر را دیدهاند اما از انتشار آن سرباز زدهاند و این یعنی «بایکوت» و بایکوت حقیرانهترین گزارهی ممکن برای یک رسانه است.
اما به احتمال زیاد، هیچ یک از دو مورد، دلیل اصلی عدم انتشار خبر درگذشتِ دکتر جواد هیئت نیست. دلیل اصلی، تصور نداشتن ارزش خبری این واقعه و اهمیت ندادن به مساله است. به زعم من، برای روزنامه نگاران و صاحبان رسانههای ما، مرگ دکتر هیئت، اهمیتی ندارد. یعنی این واقعه را دارای ارزش خبری نمیدانند. این دیدگاه، به دلایل مشخص(درادامه)، اشتباه و ظلم مضاعف به ساحت رسانه و البته به جایگاه علم و علما است.
***
«دکتر جواد هیئت» در ایران ارزش خبری دارد، چون:
- او یک دانشمند صاحبنام در حوزه پزشکی است و افزون بر انجام اولین جراحی قلب و پیوند کلیه در چهل سال پیش، دارای صداها مقاله علمی بینالمللی در ژورنالهای علمی معتبر جهان است. ده ها کتاب او اکنون در دانشگاههای کشور جزو منابع درسی هستند. او به عنوان پزشک ایرانی، عضو نهادهای عالی و معتبر جهانی بود از جمله؛ نماینده ایران در «انجمن بینالمللی جراحی» و عضو «آکادمی جراحی پاریس». همچنین، به مدت 12 سال، مجله معتبر «دانش پزشکی» را منتشر میکرد که یکی از موثرترین مجلات علمی میان سالهای 1343 تا 1355 بود. تنها به همین یک دلیل، رسانههای ما به مناسبت مرگ این اسطوره بزرگ پزشکی باید به تبیین شخصیت و جایگاه او میپرداختند.
- هئیت تنها جراحی حاذق نبود، او در کنار پزشکی، متخصص و پژوهشگر بزرگ زبان و ادبیات ترکی بود. او در این حوزه یک صاحبنظر جهانی بود. پژوهشهای ارزنده او، در نهادهای علمی ترکشناسی جهان، به او جایگاه ویژهای بخشیده بود. عمق و وسعت تولیدات علمی هیئت در تاریخ زبان و فرهنگ آذربایجان، اینقدر عمیق بود که دانشگاههای معتبر جهان، او را به عنوان یکی از بزرگترین پژوهشگران خاورمیانه بشناسند. تنها 35 سال انتشار مداوم مجله پژوهشی «وارلیق» کافی است که رسانههای ما حداقل بخاطر مدیریت طولانیمدت و انتشار یکی از مجلات دیرپا، مرگ او را مخابره کنند.
- پروفسور هیئت اما، یک شخصیت سیاسی هم بود. او فرزند یک مجتهد آذربایجانی بود و در بستر سیاست و مذهب بزرگ شده بود. از دوران دانشجویی، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی گستردهای شروع کرده و با بسیاری از کنشگران سیاسی آن روز ارتباط ایجاد داشته است. بعدها که تخصص خود را در خارج کشور گرفت و به ایران بازگشت، چون پزشک حاذقی بود خیلی زود مورد توجه قرار گرفت. جایگاه علمی او چنان بود که با وجود چهره سیاسی و حضور در خانوادهای سیاستمدار، به ریاست بیمارستان شهربانی منصوب شد. این مسوولیت، به او فرصتی داد که به دوستان و مبارزان سیاسی خود کمک کند. رایزنیها و کمکهای معنوی بسیار او برای آزادی و رهایی مبارزان عصر پهلوی زبانزد است. او از نفوذ خود بسیار استفاده میکرد و برای رهایی افراد دربندی چون غلامحسین ساعدی و... پادرمیانی میکرد. او با اینکه رییس بیمارستان پلیس بود ولی همواره منتقد نظام پهلوی باقی ماند. همین بند چهارم، هم می توانست به تنهایی مرگ او را دارای ارزش خبری کند.
- و هیئت، یک چهره فرهنگی فراملی هم بود. دیدارهای مرتب او با شخصیت های برجسته خاورمیانه و احترام عمیق آنها با این چهره برجسته، دلیل دیگری است. او روابط بسیار حسنهای با رهبران همسایه، سلیمان دمیرل، حیدر علی اف و ... داشت. آمد و شد مکرر او به نهادهای سیاسی و دانشگاهی ترکیه و آذربایجان، از او یک چهره فرهنگی فراملی ساخته بود. او همه کنشهای دیپلماتیک خود را به عنوان یک ایرانی انجام میداد. در ترکیه او را یک ترک ایرانی میشناختند.
- جواد هیئت چهره دیگری نیز دارد. او فرزند یکی از روحانیون مطرح آذربایجان است. «علی هیئت» همان مردی که در دوران مشروطه در راس هیئتی بهعنوان سفیر حوزه نجف برای کمک فکری و مشورتی به مشروطهخواهان آذربایجان به تبریز رفت. فعالیتهای او آنقدر مثمر ثمری بود که مردم یاد آن هیئت را برای همیشه گرامی بدارند آنقدر که فامیلی این مرد نیز، بنام «هیئت» ثبت شود. این دانشمند پرآوازه، بعدها به کابینه ملی دکتر محمد مصدق رفت و به عنوان وزیر دادگستری مصدق مشغول فعالیت شد. او همچنین مدتی رییس دیوانعالی کشور بود. پروفسور جواد هیئت دستپرورده این شخصیت ارزنده است. به نقل از شخص هیئت، در دیداری که وی با رهبر کبیر انقلاب داشته، امام خمینی از پدر مجتهد او به نیکی یاد کرده است. هیئت بخشی از تواناییها و ارتباطهای سیاسی خود را مدریون پدر خویش است. او در سال 1320 اولین انجمن آذربایجانی را در تهران بنیانگذاری میکند، انجمنی که بعدها موجب خیرات بسیار برای آذربایجان و ایران شد. بهگفته نزدیکانش، او روابط نزدیکی با سران انقلاب اسلامی از جمله رهبر معظم انقلاب داشته است. حتی در سال 1378 که مهندس علیرضا صرافی روزنامهنگار آذربایجانی دستگیر میشود، دکتر هیئت که باکو بوده، نامهای خصوصی توسط سفیر وقت ایران در آذربایجان به رهبر انقلاب مینویسد و آزادی وی را درخواست میکند. بعد از آن نامه، روزنامهنگار آزاد میشود. او یک بار، کتاب خود با را عنوان «سیری در زبان ترکی» به رهبر معظم انقلاب ارسال میکند و ایشان بهصورت مکتوب، بخاطر نگارش کتاب، از دکتر هئیت تشکر میکنند.
- با عنایت به پنج مورد پیشین، دکتر جواد هیئت، یکی از بزرگترین چهرههای تاریخ معاصر آذربایجان است. اصحاب فرهنگ آذربایحان، او را پدر معنوی خود می دانند. او ماندگارترین شخصیت آذربایجانی یکصد سال اخیر است. کافی است فقط در دو روز اخیر، صفحات فیسبوک جوانان آذربایجان رصد میشد، حجم وسیعی از عکسها و دل نوشتههای جوانان آذربایجان درباره او، جایگاه او را نشان میدهد. تنها یک استاتوس کوتاه اینجانب درباره او، بیش از صد بار share شد! همین محبوبیت بیاندازه، خود یک ارزش خبری است. وقتی شخصیت محبوب و بزرگی از دنیا میرود، قطعا باید به عنوان یک خبر مخابره شود.
یکی از این 6 دلیل کافی است که با قطعیت تمام بگوییم، «مرگ اسطوره آذربایجان»، ارزش خبری بسیار مهمی داشت و باید «مخابره» میشد. رسانههای ما این خبر را یا ندیدند و یا نادیده گرفتند. در هر دو حالت، این ضعفی بزرگ و دلآزار برای رسانههایمان هست. عدم انتشار حتی یک خبر درباره غروب جواد هیئت، همان قدر تالم و سرزنش دارد که انتشار خبر طلوع مریم میرزاخانی، تحسین و افتخار. تصور کنید، هیچ یک از رسانههای ما درباره افتخار ارزنده یک بانوی ایرانی، هیچ خبری را منتشر نمیکردند، آیا این بیخبری یا بیتوجهی، چیزی در حد فاجعه نبود؟ اکنون فاجعه رسانهای بایکوت یا سکوت یا خبرخوردگی یا...، درباره مرگ دکتر جواد هیئت رخ داده است... .
***
رسانه ایرانی تنها یک توجیه برای این فاجعه دارد. روزنامهنگاران ایرانی میتوانند بگویند؛ جواد هئیت را نمیشناسند که این البته، عذر بدتر از گناه است و صدالبته، رونمایی آشکار از دو گسست بسیار پرمعنی است. گسست اول: چگونه است که رسانههای ما یکی از برجستهترین شخصیتهای معاصر خود را نشناسند؟ چه اتفاقی برای ایران افتاده که هیچ روزنامهنگاری، پدر قلب کشور خود را و یکی از برجستهترین شخصیتهای فرهنگی و سیاسی زمانه را نمیشناسند؟ روزنامهنگاران ما مطلعترین قشر جامعه ما هستند. اگر آنان اینقدر بیاطلاع باشند، باید اعتراف کنیم که نسبت به گذشته نزدیک خودمان، با گسست تاریخی- نسلی عمیقی مواجهایم. از تاریخ نزدیک خود کمترین اطلاع را داریم. ما نمیدانیم چه بزرگمردی با چه قد و قواره پرافتخاری در همین قرن معاصر در این کشور میزیسته است. ناآگاهی تاریخی به اسطورههای معاصر، تنها درباره دکتر هیئت صدق نمیکند. نسل حاضر بزرگان بسیاری را هم به یاد نمیآورد.
گسست دوم به مراتب خطرناکتر و نگرانکنندهتر از گسست نخست است. روزنامههای ما افزون بر گسست تاریخی به گسست جغرافیایی-فرهنگی هم دچار شدهاند. جواد هیئت، اسطوره زنده آذربایجان است. آذربایجانیها او را میپرستند. همه طیف ها او را پدر معنوی خود می دانند از روزنامهنگار تبریزیِ طیف راست حاکمیت تا روزنامهنگاران زنجانی طیف هویتطلب و از شخصیت های دولتی تا فعالان منتقد، همه و همه او را همچون یک اسطوره میستایند و این درحالی است که روزنامههای تهران، از این «ستایش»های انبوه خبری ندارند. این یک گسست جغرافیاییفرهنگی است. رسانههای فارسزبان، گویا هیچ از آنچه در آذربایجان میگذرد نمیدانند.
***
گمانه آخر دلیلِ عدم پوشش خبری مرگ اسطوره آذربایجان، بسیار ناگوار است. ممکن است رسانههای ما هیئت را بشناسند و بدانند که آذربایجان چهسان او را میستاید و برای مرگ او ارزش خبری هم قائل بشوند اما، او را به هزار دلیل، عمدا بایکوت کنند. بلاخره هیئت کسی است که حداقل 60 سال برای حفظ و اعتلای زبان ترکی آذربایجانی، جهاد کرده. او از استعداد، پول، اعتبار، شهرت، جوانی و هستی خود مایه گذاشته و یکتنه «ترکی» را در ایران پاس داشته است در این راه شاگردان بسیاری تربیت کرده و گرههای بسیار گشوده است. من میگویم، نه تنها پوشش خبری که باید به همین یک دلیل از او در عالیترین سطح تجلیل شود. اما ممکن است روزنامهنگاران ایرانی، او را به همین یک دلیل، بایکوت کنند و شخصیت برجسته پزشکی او را نیز نادیده بگیرند. ممکن است او را بخاطر جهاد تمامقدش برای زبان ترکی ، پانترک بخوانند و بایکوتش کنند اما کیست که نداند جواد هیئت، اندیشمندی ایرانی است و زنده کردن و پاسداشت زبان و فرهنگ ترکیِ ترکهای ایران، راهی مستحکم برای مانایی ایران است و این را بیش از هرکسی، هئیت فهمیده بود. من بسیار دوست میدارم، هرگز این جهاد اکبر اسطوره آذربایجان، دلیل بیتوجهی رسانهها نباشد. من دوستتر دارم دلیلِ بیاعتنایی را سکوت ناآگاهانه آنان بدانم تا بایکوت آگاهانه.
محل انتشار: نوید آذربایجان، شماره 539، سهشنبه 11 شهریور 93، صفحه 7